شوخیهای نمایش بهقدری در لفافه بود که برخی از مخاطبان با کمی تاخیر به آنها واکنش نشان میدادند. این اقدام در تئاتر ایرانی کمی ریسکپذیرانه نیست؟
عطاءاله کوپال: سعی کردیم در نمایشمان تا حد امکان از استهجان دوری کنیم. طبیعتا این کار ما ریسک محسوب میشد چون وقتی در نمایشی از الفاظ رکیک استفاده شود، مخاطب میخندد و برای دیگران هم تعریف میکند که به دیدن آن نمایش بروند اما ما از این مسئله صرفنظر کردیم. نمایشنامه نوعی ادبیات محسوب میشود و ادبیات نمایشی دارای نوعی ویژگی ادبیت است. ادبیات زمانی باارزش است که انباشته از استعاره و کنایه باشد. اگر قرار باشد همهچیز را مستقیم بگوید و با صراحت حرف بزند، دیگر اثر ادبی نیست. نمایشنامه حتی اگر با اقتباس از مضحکه، تقلید و یا تختحوضی نوشته شده باشد هم باید آن را بهعنوان ادبیات حساب کنیم. در کارگردانی، ریتم نمایش را بهشدت تند در نظر گرفتم. شما نمیتوانید حتی یک میزانسن پیدا کنید که در آن، شخصیتها بیش از پنج ثانیه در یک وضعیت ثابت قرار گرفته باشند. در تمام نمایش ما چرخش و حرکت وجود دارد.
احمد سیاهرستمی: اغلب نمایشهای کمدی که در آنها از شیوههای نمایش تختحوضی استفاده میشود، عنصر بداهه بسیار پررنگ است اما در این نمایش دکتر تلاش کرد بداههها را به حداقل برساند و اگر قرار است بازیگری بداهه بگوید، باید در راستای نمایشنامه باشد.
احسان عباسی: از نظر من بازیگر باید موسیقی، حس، آگاهی از بدن و… را بداند اما برای بازی کردن در نمایشهای ایرانی به هوش و ذکاوت خاصی نیاز است چون نمایشهای آیینیوسنتی کاملا لب مرز هستند؛ کمدیهایی که در این ژانر اجرا میشوند، لب مرز هستند، یا میتواند بهسمت ابتذال روند و یا درست و خوب اجرا شوند که استاد کوپال بهدرستی و با دوری کردن از ابتذال و خنده گرفتنهای الکی، نمایشی کمدی را روی صحنه برده است. تمام تئاترهای کمدی باید این بخش را داشته باشند.
شما در این نمایش از موسیقی زنده و پلیبک در کنار هم استفاده کردهاید اما افکتها و… را در کنار اجرای زنده، به گروه موسیقی سپردید و در بخش پلیبک از قطعههای آشنا برای مخاطبان بدون تغییر استفاده کردهاید. آیا سپردن افکتها به گروه موسیقی در راستای زنده بودن تئاتر و موسیقی در کنار هم بوده است؟
عطاءاله کوپال: در برخی از نمایشها، اگر موسیقی را حذف کنیم، تغییری در نمایش رخ نمیدهد اما در نمایش ما موسیقی جزئی از نمایش است. از یکسو گروه موسیقی تمام افکتها را مینوازد و از سویی دیگر بار برخی از شوخیها هم بر عهده گروه موسیقی گذاشته شده است. در این نمایش برای اینکه مخاطبان دست بزنند و صرفا لحظات شادی را تجربه کنند پخش نمیشود بلکه به این دلیل این بخش را در نمایش داریم که بخشی از نمایش و درام را تشکیل میدهد. موسیقی نمایش بهعنوان میانبرنامه نیست بلکه جزئی از طرح دراماتیک نمایش ماست. در این نمایش موسیقی ایرانی زنده حضور دارد و در بخش پلیبک از موسیقی بلوز آمریکایی تا موسیقی چینی و هندی و… شنیده میشود. میبینیم در برخی از نمایشهای ایرانی که موسیقی زنده دارند، سه تا چهار دقیقه موسیقی پخش میشود تا خستگی مخاطب دربرود و او از اجرا لذت ببرد اما موسیقیهای نمایش ما چندان طولانی نیستند چون میخواستم موسیقی هویت کار ما را بسازد.
در نمایش ایرانی، اینکه بازیگر موسیقی، ریتم و… را بشناسد بسیار مهمتر از سایر نمایشهاست. پروسه تمرین با حضور بازیگران جدید چگونه پیش رفت؟
احمد سیاهرستمی: از خردادماه سال گذشته تمرینهای این نمایش برای حضور در جشنواره تئاتر آیینیوسنتی آغاز شده بود. زمانیکه به گروه اضافه شدم، گروه بازیگران مدتی تمرین کرده بودند و حضور در نمایش برای من چالش بود و دقیقا همین اتفاق برای بازیگران جدید افتاد. واقعا کار دشواری بود چون بهغیراز سه نفر، تمام گروه بازیگران تغییر کرده بودند. ما با گروه قبلی هماهنگ شده بودیم و کار بسیار دشواری در پیش داشتیم. از سویی دیگر من علاوه بر ایفای نقش وزیراعظم، دستیار دکتر بودم و او به من گفت بازیگر نقش مقابلم را برای اجرای عمومی انتخاب کنم. با سارنگ بهمنی تماس گرفتم و او به گروه اضافه شد و توانستیم شرایط را بهخوبی پیش ببریم.
آقای سیاهرستمی ایفای نقش منفی در تئاتر کار دشواری است چون باید این شخصیت را دوست داشته باشید. کمی درباره چگونگی مواجهه با شخصیت وزیراعظم و حرکاتی که روی صحنه طراحیشده بود برای این شخصیت بگویید.
احمد سیاهرستمی: وقتی با وزیراعظم مواجه شدم، فکر کردم باید بسیار خشن و منفی آن را بازی کنم اما بهمرور فهمیدم میتوانم در برخی از بخشها نوعی خصلتهای کمدی به شخصیت توطئهگر شخصیت اضافه کنم. از آنجاکه بهشدت به انیمیشن علاقهمند هستم، یاد پدر خفاش در انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا» افتادم و به سمت فانتزی رفتم. از سویی دیگر چون خودم کار بدن و فیزیکال میکنم دوست دارم بدنم را در نقش وارد کنم که در این نمایش هم خودم بخش فعالیتهای بدنی را به نمایش افزودم. معتقدم بازیگر باید ویژگیهای خاصی داشته باشد و از آنها در اثر بهره بگیرد. حتی زمانیکه در مقابل دوربین قرار میگیرم هم از بدنم استفاده میکنم چون چالش در بازیگری را بسیار دوست دارم.
در صحنه پنجم نمایش شاهد دو قسمت هستیم که در یکی از آنها شخصیتها با هم صحبت میکنند و قسمت دوم، افرادی هستند که گوش ایستادهاند و در زمان دیالوگگویی گروه دوم، گروه نخست ثابت میشوند اما در زمان دیالوگگویی گروه نخست این اتفاق نمیافتد. در قالب نمایش سیاه با مقایسه این اتفاق و فاصلهگذاری برشتی، شوخیای با برشت میشود. چه شد که تصمیم گرفتید گروه نخست را ثابت نکنید؟
عطاءاله کوپال: واقعا ازنظر کارگردانی کار سختی بود. در ۱۰ بخش این صحنه، بازیگران ثابت میشوند. انگار در مقابل چشم تماشاگر نوعی مونتاژ سینمایی شکل میگیرد. گویی تصویر دوربینی به مخاطب نشان داده میشود که فوکوس آن بهصورت مداوم از آوانسن به بک صحنه تغییر میکند. به این دلیل شخصیتها انتهای صحنه ثابت نمیشوند که آنها چشمهای آگاه هستند. تلاش کردیم در این بخش، نوعی فاصلهگذاری شبیه مونتاژ سینمایی را روی صحنه تئاتر شکل دهیم که طبیعتا برشتی نیست و بهشوخی نام برشت را میآوریم. البته دشواری کار ما به این بخش ختم نمیشد. در این نمایش سه صحنه شمشیربازی جدی داشتیم که برای درآوردن آنها مربی به بازیگران آموزش شمشیربازی داد. در این شمشیربازی که بهصورت حرکات موزون صورت میگیرد، کافی است یک حرکت اشتباه انجام شود تا عضوی از بدن آنها قطع شود! شمشیرها بهصورت واقعی ساختهشده و بسیار سنگین هستند.
برای اجرای عمومی نمایش، تماشاخانه سنگلج را برگزیدهاید. آیا این تماشاخانه آن میزان که بایدوشاید از سوی مخاطبان شناخته شده است؟
عطاءاله کوپال: به خود تماشاخانه سنگلج رسیدگی شده است و ازنظر تجهیزات؛ امکانات نوری، اتاقهای پشتصحنه و… شرایط خوبی دارد اما سنگلج امروزی در یک نقطه پرطرفدار از دید تماشاگران تئاتر قرار ندارد. از مرکز تئاتر ما؛ یعنی چهارراه ولیعصر دور است اما این مسئله نمیتواند سبب شود هر نمایشی به سنگلج میآید، زمین میخورد چون اگر نمایشی خوب باشد، مخاطب خود را به سالن میآورد. بهعنوانمثال ساعت اجرای نمایش ما در زمان طرح ترافیک است اما تعداد تماشاگران ما در شرایطی است که حداقل صدای خندههای آنها مرا بهعنوان کارگردان قانع کند. سنگلج از زمانیکه بهعنوان تماشاخانه ویژه نمایشهای آیینیسنتی انتخاب شد، تماشاگران خاص خود را پیدا کرد. باید این نکته را هم در نظر گرفت که تعدادی از مخاطبان ما طرفدار این نوع نمایشهای آیینیسنتی نیستند و طرفدار الگوهای دیگری از نمایش همچون نمایشهای ضدروایت و… هستند. فکر میکنم باید پرچم تماشاخانه سنگلج را بالا نگاه داشت و چراغش را افروخته. اگر کار من به کمک این تماشاخانه بیاید، کاری دیگر در همین راستا و در همین تماشاخانه اجرا میکنم چون معتقد هستم باید بر روی شیوههای نمایش آیینوسنتی خودمان سرمایهگذاری انجام شود.
احسان عباسی: باتوجه به اینکه این روزها تعداد سالنهای خصوصی در تهران بسیار زیادی شده است، تولید یک اثر تئاتری در این شهر بهشدت هزینهبر است. فکر میکنم تماشاخانه سنگلج، باتوجه به شخصیتی که برای خود انتخاب کرده است، نسبت به سایر سالنها موفقتر بوده است چون این تماشاخانه توانسته است با آثاری که روی صحنه میبرد تماشاگران خود را حفظ کند. این تماشاخانه یکی از مهمترین تماشاخانههای تهران است. البته باید همچنان برای تولیدات تئاتری و سالنها، تبلیغات بیشتری صورت گیرد چون تئاتر هنر زنده است که میتواند بر فرهنگ مردم ما و سیاست، اقتصاد و… کشورمان مفید باشد. تئاتر از سینما هیچ کموکسری ندارد اما ارزشگذاری بر روی تئاتر از سینما بهشدت کمتر است.
سارنگ بهمنی: تئاتر با تماشاگر زنده است. امیدوارم روزی برسد که تمام سالنهای ایران سرشار از جمعیت باشند تا ما انرژی بگیریم. این نمایش یک اثر کمدی کلاسیک است که میتواند در این روزگار که همه سرشار از استرس و عصبانیت هستیم، لحظاتی لبخند اندیشمند به لب مخاطبان بیاورد.
زوم
کوپال: کمدی موقعیت و دوری از رکاکت
فکر میکنم ما در کمدی با دست باز عمل نکردهایم و در تاریخ صدواندیساله تئاتر خودمان برای خنداندن تماشاگر یا به استهجان و رکاکت روی آوردهایم و یا از برخی از شوخیهای عامیانه استفاده کردهایم و آنها را به کار خودمان چسباندهایم تا مردم را بخندانیم درحالیکه بهعنوانمثال نیل سایمون که تمام نمایشنامههایش ترجمه شدهاند، نیازی ندارد فحش بدهد اما مردم میخندند چون موقعیت میسازد. «خواستگاران مهریناز شاهدخت دیار سختستان» هم کمدی موقعیت است و تلاش کردهایم کمدیای به صحنه ببریم که تماشاگر با اطمینان به تماشای آن بنشیند و در مقابل خانواده خود خجل نشود. بهعنوان فردی که سالها معلمی کردهام، فکر میکنم نمایش ما، نمایشی موفق است.
مینا صفار
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است