«خون شد» دغدغه جامعه کنونی نیست

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری صبا، روح انگیز شمس کارگردان ‌و مدرس دانشگاه در یادداشتی درباره فیلم «خون شد» به کارگردانی مسعود کیمیایی که در اختیار خبرگزاری صبا قرار داده است، نوشته است:

«فیلمی به رنگ خون، اما ارزش خون را ندارد. فیلم سعی در به تصویر کشیدن فرهنگی را دارد که دیگر دغدغه جامعه کنونی نیست و روایتی که سالهاست فراموش شده و ارجاع به آن هیچ اطلاعاتی را به مخاطب اضافه نمی کند. اما برای کارگردان فیلم، این سوژه ها، یک نوستالژی بی پایان است که هر بار به شکل های متفاوت در آثارش تکرار می شود. قیصری که فقط چهره بازیگرانش تغییر می کند و بازیگران نیز سعی در تقلید از شخصیت قیصر «بهروز وثوقی» برای ارائه هر چه بهتر این نقش دارند، غافل از آن که مخاطب دیگر چهره بازیگر را نمی بیند و تنها به دیدن کنش ها اکتفا می کند.

کارگردان هنوز تلاش دارد از فرهنگی حرف بزند که حتی دیگر جزء خاطره ها نیست و مخاطب کنونی دیر زمانی است که آن را دفن کرده و از آن روی برگردانده و حالا جزء زیر خاکی ها برایش محسوب می شود، چون حس کنجکاوی او برانگیخته نمی شود و فقط حوصله او را سر می برد و سر بردن حوصله تماشاگر، می تواند یک گناه نابخشودنی باشد.

این بار سعید آقاخانی در نقش فضلی، نجات بخش خانواده ای است که شاید ندانم کاری باعث از هم پاشیدن آن ها باشد. همه می پرسند، فضلی چرا رفتی، اما تا پایان نیز مخاطب بی جواب می ماند و او که فرشته آسمانی است، سر بزنگاه و به موقع از راه می رسد.

فیلم دنیایی ذهنی  را به تصویر کشیده که برای تماشاگر شاید قابل باور نباشد. روایتی که سعی دارد هویت زنان را زیر سایه مردان قرار دهد و همچنان بر قدرت زایدالوصف مردان پافشاری کند. با رفتن فضلی، دو زن جوان در زندگی شان ناکام می مانند، زنانی که هویتشان را در تن دادن به بردگی برای مردان می یابند و جرات بیرون کشیدن خود از اسارت را ندارند و زندگی در شرایط بردگی برایشان معنا پیدا می کند. ولی بالاخره ارباب نجیب و قهرمان «فضلی» از راه می رسد و با قلع و قمع کردن، کام زندگی را دوباره شیرین می کند و سیامک انصاری با طنازی جا نیفتاده اش سعی در شیرین تر کردن این زندگی می کند.

کارگردان هنوز نجات زنان را در پناه الطاف ارباب نجیب می داند و انتظار برخورد شکرگزارانه زنانی که به تنهایی نمی توانند هویتی را داشته باشند، دارد. از نگاه کارگردان در عرصه اجتماع کامیابی زنان، بیش از هر چیزی پیرامون زندگی شخصیت های اسطوره ای او که در باطن مردانی خلافکار هستند، معنا پیدا می کند.

به طور کلی می توان گفت فیلم صرفا یک ثبت کننده عینی درباره یک شخصیت است که دیگر واقعیتی در این جامعه ندارد و اساسا ویژگی ها و عملکردهایی که فضلی دست به آن ها می زند هیچ گونه همخوانی و تناسبی با فرهنگ کنونی جامعه ندارد.

نویسنده پرسشی را از راه دلالت های اولیه و ثانویه با مخاطبان در میان می گذارد و حادثه محرک را ایجاد می کند تا قهرمان به حرکت در آید و مخاطبان را کنجکاو سازد، اما پرسش آنقدر دراماتیک و قوی نیست که در مخاطب این انتظار را برانگیزد که برای رسیدن به پاسخ بر جای بماند و برای شناخت بیشتر و ژرف تری تن به ماندن بدهد تا شاید از درون فیلم زیرمتنی حاصلش گردد که هیچ هدفی را دنبال نمی کند.

انتهای پیام/