دانش اقباشاوی «تاجمحل» را در سال ۱۳۹۱ با مشارکت سازمان سینمایی سوره و تهیهکنندگی سیدرضا میرکریمی ساخت. هرچند این فیلم در جشنوارههای مختلف تحسین شد اما برای اکران عمومی به مشکل خورد. با شروع کار گروه هنروتجربه، این فیلم هم بعد از سه سال رنگ پرده را دید. با سازنده فیلم درباره تجربه ساخت فیلم اول و همکاری با رضا میرکریمی به عنوان تهیهکننده و اتفاقاتی که نمایش عمومی فیلمش را سه سال بهتاخیر انداخت گفتوگو کردیم.
کارتان در سینما را از گروه کارگردانی شروع کردید؛ چه زمانی متوجه شدید میتوانید به دنیای فیلمسازی وارد شوید و آمادگی کارگردانی دارید؟
قبل از دستیاری فیلم کوتاه ساخته بودم و عضو انجمن سینمای جوان بودم. فیلمهای کوتاهی که ساختم مورد توجه قرار گرفت و بزرگان سینما مثل آقای خسرو سینایی، رسول صدرعاملی، احمدرضا درویش و خانم رخشان بنیاعتماد و مرحوم رسول ملاقلیپور به من لطف داشتند و در جشنوارهها تشویقم کردند و جوایزی هم به کارهایم دادند. همین باعث شد پایم به سینمای حرفهای باز شود و بهعنوان دستیار کارگردان مشغول کار شوم. از همان زمان دغدغه فیلمسازی حرفهای داشتم. در مدتی که دستیار بودم بسیار علاقه داشتم فیلم سینمایی بسازم اما از یک طرف دغدغه مالی و امرار معاش داشتم و از طرف دیگر هنوز به این باور نرسیده بودم که میتوانم در این زمینه کار کنم! زمانی که فیلم «رستاخیز» به پایان رسید، این اعتماد به نفس را پیدا کردم که فیلم خودم را بسازم. «رستاخیز» بهدلیل کار سخت و زمان تولید طولانی تجربه خیلی ارزشمندی بود و به من جسارت ساخت فیلم بلند داد. اواخر همکاری با آقای درویش دنبال فراهم کردن مقدمات ساخت فیلم شدم.
در اولین تجربه سینماییتان برای فیلمنامه سراغ کسی رفتید که بهعنوان روزنامهنگار میشناسیم. همکاری شما با کریم نیکونظر چگونه شکل گرفت؟
سالیان زیادی است که کریم را میشناسم. آشنایی ما به دوران دبیرستان و انجمن سینمای جوان آبادان برمیگردد. در این مدت ارتباط ما قطع نشد. ایشان چه در مسائل کاری و چه شخصی مشاور خوبی هستند. کریم خیلی خوب سینما را میشناسد و فرد قابل اتکایی است. بدیهی است ما دو نفر که دوستیمان سالهاست به هم گره خورده، برای این فیلم کنار هم باشیم.
چطور به قصه «تاجمحل» رسیدید؟
این چهارمین قصهای بود که رویش فکر کرده بودیم. از اواسط فیلمبرداری «رستاخیز» تلفنی با کریم در ارتباط بودم و از او خواستم متنهایی آماده کند تا یکی از آنها را بسازیم. کریم سه فیلمنامه نوشت. سومین فیلمنامه با نام «در آبادان برف نمیبارد» قرار بود اولین تجربهمان باشد. مُصر بودیم تا بعد ا «رستاخیز» دنبال تهیهکننده باشیم و آن را بسازیم. خاطرم هست که فیلمنامه یازده بار بازنویسی شد و بارها آن قصه را دکوپاژ کردم. همانطور که جلو رفتیم متوجه شدیم به دلایلی نمیتوانیم «در آبادان برف نمیبارد» را برای کار اول انتخاب کنیم. کریم پیشنهاد قصه «تاجمحل» را داد و چند استدلال برایش داشت؛ اول وجود فضای عقیدتی و فرهنگی و بومی که شبیه زندگی پدران و زندگی خودمان است و دلیل دومش هم این بود که «تاجمحل» فیلم ارزانتر و تولیدیتری است و میتوان برای شروع کار سراغش رفت. از آنجا که به کریم از هر لحاظ اعتماد دارم، قبول کردم. وقتی هم طرح را خواندم بسیار درگیرش شدم.
رضا میرکریمی پیش از این فقط تهیهکننده فیلمهایخودش بود و «تاجمحل» اولین تجربه تهیهکنندگی برای دیگران است. چطور به گزینه تهیهکنندگیمیرکریمی رسیدید؟
از نزدیک شناختی از ایشان نداشتم. در اکران خصوصی «یه حبه قند» با دیدن فیلم بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم و چون ایشان را نمیشناختم به خانم پریوش نظریه و نگارجواهریان زنگ زدم و اساسی تبریک گفتم. نگار جواهریان شماره تلفن آقای میرکریمی را داد و من برایشان پیغام گذاشتم و خودشان با من تماس گرفتند و مفصل با هم صحبت کردیم. نظراتم را درباره فیلم به ایشان گفتم. در همین مکالمه تلفنی احساس کردم که ذهنیت من و ایشان خیلی به هم نزدیک است. این خاطره را برای کریم تعریف کردم و گفتم چقدر تحت تاثیرشان قرار گرفتم. کریم بعد از نگارش «تاجمحل» پیشنهاد داد فیلمنامه را به آقای میرکریمی بدهم و با ایشان مشاوره کنیم و از پیشنهاداتش بهرهمند شویم. آقای میرکریمی که قصه را خواند خوشش آمد و گفت تهیهکننده داری؟ گفتم نه. پرسیدند نمونه کار فیلم کوتاه چطور؟ گفتم دارم اما قدیمی است. فیلم «دربا» را به ایشان دادم و فردایش زنگ زد و گفت بسیار فیلم گرمی بود و فضای آبادان در فیلم درست درآمده است. بعد هم پیشنهاد مهمی برای قصه دادند؛ اینکه قصه را به آبادان ببرم و آنجا بسازمش.
یعنی قبل از اینکه میرکریمی تهیهکننده فیلم
باشد، این نظر را داد؟
بله، این پیشنهادشان به عنوان یک دوست بود. به ایشان گفتم اگر بروم آبادان نمیتوانم بازیگر حرفهای دعوت کنم و شرایط مستقلتر میشود. گفتند اینطور به تو بگویم اگر بتوانی فیلم را به همین گرمای فیلم کوتاهت و با نابازیگر بسازی، خودم تهیهکنندهات میشوم. خیلی خوشحال شدم و گفتم مخلصتان هستم (میخندد). این حرف را یازده صبح زدند و من سهونیم بعدازظهر آبادان بودم. سریع بهفرودگاه رفتم و در لیست انتظار ماندم و با اولین پرواز خودم را به آبادان رساندم. زنگ زدم به آقای میرکریمی تا میزان انگیزهام را ببیند. چند روز آبادان ماندم و دنبال نمونههای لوکیشن و شخصیتهای قصه بودم و کلی عکاسی کردم. با این تجربه دیداری به تهران برگشتم و با کمک کریم قصه را تغییر دادیم.
به عنوان یک کارگردان تازهکار پیشنهاد میرکریمی را قبول کردید و سراغ نابازیگر رفتید، در حالی که حضور بازیگران حرفهای میتوانست بخشی از نگرانیهای شما را کم کند. این پیشنهاد نگرانیتان را بیشتر نکرد یا در آن لحظه فقط به ساختهشدن فیلم فکر میکردید؟ در هر شرایطی!
راستش از خدایم بود که این اتفاق بیفتد. در وضعیت سینمای ایران اینکه کارگردانی بتواند یک فیلم اصیل براساس علایق خودش بسازد کار بسیار سختی است. خدا را بابت این اتفاق شاکرم. اگر آقای میرکریمی هرجای دیگری را پیشنهاد میداد تردید میکردم اما وقتی پیشنهاد آبادان را دادند همهچیزش مهیا بود. ما این کاراکترها را از روی پدرانمان نوشته بودیم و از بد روزگار میخواستیم در تهران فیلمبرداری کنیم! آقای میرکریمی با نگاه درست فیلمسازی ما را به سمتی سوق داد که فیلم اصیل و درستتری بسازیم. ما هم به آبادان فکر میکردیم، اما جرات گفتنش را نداشتیم.
شاید کار با نابازیگر برای یک فیلمساز اول سختباشد؛ شما ریسک بزرگتری کردید و سراغ آشنایان و دوستان و فامیل رفتید. نمونهاعلای این کار را علیرضا داوودنژاد انجام داده اما شما که تجربه و توانایی ایشانرا نداشتید!
آقای داوودنژاد استاد من هستند اما آن موقع به ایشان فکرنمیکردم. بعدا چند نفری به من گفتند مثل داوودنژاد شدی! اما باید توجه داشت کهآقای داوودنژاد خانوادهشان هم سینمایی هستند و چهل سال است که در عرصه سینمافعالیت دارند. واقعیت این است که آن موقع فکر نمیکردم بروم آبادان و فیلمی باافراد خانواده بسازم. تنها فکر و ذکرم این بود که تمام تلاشم را بکنم تا فیلمیباورپذیر و تاثیرگذار و اصیل در جغرافیایی که میشناسم بسازم. برای این کار همباید از آدمهایی با این ویژگیها استفاده میکردم؛ فرقی نمیکرد که اینها بازیگرباشند یا دوستان و فامیل!
برای مجابکردن خانواده به مشکل برنخوردید؟
نه، پدر من با سینما آشناست و سینمای اصیل را خیلی دوستدارد. با سینمای بعد از انقلاب و کارهای مستقل هم آشناست و خودش دغدغه چنینماجراهایی را دارد.
میرکریمی به عنوان یک کارگردان شناختهشده وکاربلد هیچوقت در شیوه کارگردانی شما اعمال نظر نمیکرد؟
نه خدا شاهد است!
این را صادقانه میگویید؟!
یکی از مواهب پروژه این بود که آقای میرکریمی از کار مراقبتمیکرد و به شکل ایجابی و برادرانه مشاورههایی میدادند. هرگز قصدشان دخالت نبودو نظراتشان را حقنه نمیکردند. اگر هم نظری داشت در راستای بهتر شدن کار بود که منو کریم یا مجاب میشدیم یا نه.
یعنی اگر مجاب نمیشدید ناراحت نمیشد؟!
نه. ایشان بسیار دموکرات هستند و دلیلش هم اتفاقا نگاهدرستی است که به مقوله کارگردانی دارند. فضای کارمان بسیار خوب و دوستانه بود.
یکی از وظایف اصلی تهیهکننده بعد از تولیدفیلم، تلاش برای دیدهشدن فیلم و اکران آن است. اگر گروه هنر و تجربه نبود، بعیدبود «تاجمحل» رنگ پرده را ببیند. آقای میرکریمی برای اکران فیلم چه کردند؟
«تاجمحل» محصول سازمان سینمایی سوره است و آقای میرکریمی فقطتهیهکننده کار هستند. ایشان در تمام مراحل پیشتولید و تولید و پس از تولید کنارپروژه بودند و از حضورشان بهره میبردیم. حتی نقش بسیار تاثیرگذاری در نمایش فیلمدر جشنواره داشتند اما برای اکران گفتند که با آقای امیرحسین علمالهدی کار راپیگیری کنم تا ایشان هم به کارهای خودشان برسند. تصورم این بود که حوزه هنری بااین تعداد سالن سینما و حجم تبلیغاتی که میتواند داشته باشد، فیلم را به یک اکرانمعقول برساند. استقبال جشنوارههای خارجی از فیلم باعث شد تا به اکران امیدوارترباشم. مسئولان سازمان سوره قبل از آقای محمد حمزهزاده به اکران این فیلم علاقهنداشتند. اینکه آن زمان برای «تاجمحل» اتفاقی نیفتاد به نظرم برمیگردد به تصمیمیا عدم تصمیم سازمان سینمایی سوره… کاملا صادقانه جوابتان را دادم!
اجازه بدهید این جواب صادقانه را قبول نکنم!اینکه سازمان سوره سرمایهگذاری و صاحب «تاجمحل» است باعث نمیشود تهیهکننده ازانجام وظیفه سر باز بزنند. فیلم در کارنامه رضا میرکریمی به عنوان تهیهکننده ثبتشده…
آقای ابوالحسن داودی که حکم استاد مرا دارند، فیلم «زادبوم»را با حوزه هنری کار کرده بودند و این سازمان سالها نمایشش نداد. از این اتفاقاتدر چنین ارگانهایی پیش میآید و چیز عجیبی نیست. با حضور آقای حمزهزاده انتظاراکران عمومی داشتم که نشد. آقای میرکریمی آن زمان درگیر کارهای خودشان بودند ومسائل و مسئولیتهای خودشان را داشتند. مخصوصا در زمان خانه سینما که خاطرم هست بهایشان زنگ زدم و گفتم اگر کمک میخواهید کمکتان کنم! همین که آقای میرکریمی دستمرا باز گذاشت و باعث شد فیلمی بسازم که به حداکثر خواستههایم از لحاظ محتوایی واجرایی برسم، قدردانم.
شانس آوردید که گروه هنر و تجربه راه افتاد و فیلمتان
اکران شد. به نظر خودتان «تاجمحل» توانایی جذب مخاطب و کشش اکران عمومی را دارد؟
بگذارید نظر کارشناسانه بدهم! در این دو سالی که فیلم اکراننشد، در فستیوالهای خاص یا اکرانهای خصوصی در خارج و داخل تهران نمایش داشتیم.در تمام این تجربیات هیچ تماشاگری که از سالن سینما بیرون میآمد احساس بدی نداشتو به نظرشان فیلم بیآبرویی نبود. تقریبا راضی بودند و توانسته بودند با فیلم ارتباط برقرار کنند و فیلمرویشان تاثیر گذاشته بود و باورش کرده بودند. اینها تعریف از خودم نیست. این فیلمخوب یا بد ساخته شده و آنچه میگویم بازتابهایی است که تا به حال دیدم.
در چند سال اخیر خیلی از فیلمسازان کار اولی مانندشما سراغ سینمای مستقل رفتند. دلیل این شکل کار، دشواری ورود به سینمای حرفهای و بدنهاست یا دلایل دیگری دارد؟
شخصا فکر نمیکنم سینمای مستقل را دمدستی و ارزان وآماتوری در نظر بگیرید. میتوانم به شما ثابت بکنم بسیاری از دوستانم مستقیمکارشان را از سینمای بدنه آغاز کردند.
اصلا چنین منظوری نداشتم. سینمای مستقل تعاریفخاص خودش را دارد و یکی هم ارزان بودن است. سینمای مستقل در این سالها بهتر ازسینمای بدنه عمل کرده است. خود شما گفتید زمان نگارش فیلمنامه به تولیدی بودن آن همتوجه داشتید.
منظورم شما نبودید. کسانی که فکر میکنند سینمای مستقلآماتوری است در اشتباه هستند. به قول شما سینمای مستقل تعریف خودش را دارد. اینکهبخواهی کار اولت را مستقل بسازی، توفیق میخواهد! فیلمی میتواند مستقل باشد امابودجهاش کم نباشد. اینکه فیلم مستقل بسازی و کیفیت را هم از دست ندهی و تولیدتهم ارزان باشد کار بزرگ و مهمی است.
فیلم بعدی را هم در همین حال و هوا و ارزان کار
میکنید؟
نه. مهمترین اتفاق برای من این است که فیلمی بسازم که تاثیرگذارو باورپذیر باشد. دوست دارم قصهای بگویم که اول باور بشود و بعد تاثیر بگذارد.حالا این خواسته را با هر ابزاری که بشود انجامش میدهم. اگر قصه به من بگوید شرط باورپذیریاین است که فلان بازیگر در فیلم باشد، حتما سراغش میروم. سینمای قصهگوی باورپذیرمدنظرم است و برای رسیدن به آن تلاش میکنم. آرزوی من و تمام فیلمسازان جهان ایناست که مخاطبان بسیاری با فیلم ارتباط برقرار کنند.
هما بذرافشان
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است