“زنده به گور” یک تجربه ویدئویی‌ست

او در سال 1388 اولین فیلم کوتاهش را به نام “جنازه‌های بلاتکلیف” که در دومین جشنوراه فیلم کوتاه تورنتو جایزه ویژه هیات داوران را گرفت، ساخت. در سال 1392 اولین فیلم داستانی بلندش به نام “چرک‌نویس” را که در ژانر جنایی‌روانشناسانه است را ساخت و سپس در سال 93 “زنده‌ به‌‌گور” را کارگردانی کرده است. “زنده به‌گور” داستانی اکشن و پلیسی دارد و در سومین دوره جشنوراه فیلم ویدئویی یاس در بخش مسابقه است. جناب در حال حاضر در تدارک اولین فیلم سینمایی‌اش با نام موقت «آسانسور» است که اوایل آبان کلید می‌خورد.
کمی درباره “زنده به‌گور” بگویید.
 «زنده به گور» یک تجربه ویدئویی‌ست و دومین فیلم بلند من که آقای زامیاد سعدوندیان فیلمنامه‌اش را نوشته و آقای شهرام دانشپور تهیه‌کننده فیلم است. این فیلم در ژانر اکشن‌پلیسی‌ست و برای شبکه نمایش خانگی تهیه شده است.
شما مدتی دستیار یک و برنامه‌ریز مسعود کیمیایی بودید. با توجه به اینکه فیلم اول‌تان هم ویدئویی بوده در جشنواره‌ای مثل یاس شرکتش ندادید، این سوال پیش می‌آید که شاید دلیل حضورتان در این دوره شخص مسعود کیمیایی‌ست! 
نه باید بگویم این‌طور نیست. زمانی‌که فیلم را فرستادم هنوز نمی‌دانستم هیات داوری چه کسانی هستند. در زمینه فیلم‌های ویدیویی، جشنواره یاس تنهاترین جشنواره است و خوب است که فیلمت در جایی که باید و بسترش است، ارزیابی شود. این جشنواره هرچند کم اما می‌تواند برای فیلم‌ها و اینکه مردم با آنها آشنا شوند، راه‌گشا باشد.
چرا فیلم اولتان «چرک‌نویس» را در جشنواره یاس شرکت ندادید؟ 
اگر بخواهم صادقانه بگویم من خیلی دوست داشتم این اتفاق بیفتد اما آقای مجید مظفری که تهیه‌کننده کار بود برای ارسالش به جشنوراه تعلل کرد.
این تعلل دلیل خاصی داشت؟ 
به گواه چند تن از دوستانی که در آن دوره جشنواره بودند اگر «چرک‌نویس» به جشنواره راه پیدا می‌کرد با سرو شکل و ساختاری که داشت، مطمئنا دیده می‌شد اما جناب مظفری به دلایلی که قابل دفاع نیست از انجام این کار سرباز زذند. اینکه فکر می‌کردند با حضورم در جشنواره شاید اتفاقاتی برایم بیفتد که انگار ایشان اصلا موافقش نبودند. استنباط غلط و سطحی‌ای بود، چراکه در زمانی که فیلم اولم را می‌ساختم به فیلم دهمم فکر می‌کردم. موفقیت در این فیلم شاید خوشحالم می‌کرد اما ارضائم نمی‌کرد! قرار نبوده و نیست «چرک‌نویس» اولین و آخرین کارم باشد. با کم‌لطفی آقای مجید مظفری فیلم به جشنواره فرستاده نشد و من بایت تصمیم اشتباه‌شان متاسفم.
شما با تجربه‌ و سابقه‌ای که دارید، می‌توانستید «زنده‌به گور» را سینمایی بسازید، چرا فیلم دوم‌تان سر از نمایش خانگی درآورد؟ 
ببینید به نظر من هر مدیومی چهارچوب و سناریوی مخصوص به خودش را دارد. راستش «زنده به گور» با این‌که بسیار دوستش دارم برای سینما نیست. برای سینما باید سراغ قصه عمیق‌تری می‌رفتم و در اجرا هم متفاوت عمل می‌کردم.
کار خوب کردن و اثر کامل ساختن وظیفه فیلمساز است، در هر مدیومی که می‌خواهد باشد. من این حرفی را که می‌زنید قبول ندارم.
نه منظورم این نیست که اگر بخواهی در شبکه خانگی کار کنی اجازه داری بی‌کیفیت کار کنی! من در دو فیلمم از بهترین بازیگران مقابل دوربینم استفاده کردم با این‌که بودجه ساخت یک فیلم ویدئویی اصلا قابل مقایسه با فیلم سینمایی نیست اما در دو فیلمم من بهترین بازیگران سینما را آوردم. بگذارید منظور حرفم را این‌طور بگویم. شبکه خانگی از آنجا که با مردم ارتباط بیشتری‌ دارد و مخاطبش طیف گسترده‌تری را نسبت به سینما شامل نیست باید قصه روانی داشته باشد. باید از پیچیده‌گویی پرهیز کنی و سراغ قصه‌های سخت نروی. تو قرار است یک فیلم مثلا نود دقیقه‌ای بسازی که در یک شب خانواده دور هم جمع بشوند و آن را تماشا کنند و حس خوبی داشته باشند. این مستلزم این است که تو فیلم خوب و آسانی بسازی. از طرف دیگر باید رک حرف زد آن هم اینکه این هزینه کم بودجه در فیلم‌های رسانه خانگی اگر دست یک کارگردان کاربلد هم بیفتد به دلیل فقرش تاثیراتی در اثر نهایی به جا خواهد گذاشت.
ما الان در سال حدود 140 فیلم ویدئویی می‌سازیم. شاید اگر بشود تعدادش را کم‌تر کرد، کیفیت را بالاتر برد. آن بخش از کیفیت را می‌گویم که با بودجه ارتباط دارد و دیگر این‌که این فیلم‌ها به دلیل تعداد انبوهش درست رویشان تبلیغات صورت نمی‌گیرد. نهایتش تبلیغات سوپرمارکتی‌ست! 
من به این قضیه خیلی فکر کرده‌ام. باید بی‌تعارف گفت بسیاری از فیلم‌های که در شبکه خانگی ساخته می‌شود بی‌کیفیت و بی‌ارزش است. سازندگانش اسم و رسمی ندارند و ما که اهالی سینما و تلویزیون را می‌شناسیم با چنین اسم‌های برخورد نداشتیم! به نظرم شبکه رسانه خانگی روی فیلم‌های که ارزش کیفی بالاتری دارد می‌تواند سرمایه‌گذاری کند و در اختیار تهیه‌کننده پولی را به عنوان وام یا سوپسید بدهد که بتواند روی تبلیغات فیلم‌شان مانور دهند. وقتی تبلیغات گسترده داشته باشیم مطمئنا فیلم فروش بسیار بیشتری خواهد داشت و اینطوری هم تهیه‌کننده از سرمایه‌گذاریش پشیمان نمی‌شود و هم شبکه نمایش خانگی نسبت به فیلم‌های عرضه شده کیفیتش بهتر می‌شود و مردم اعتمادشان به این شبکه جلب می‌شود. یک راه دیگرش هم این است که مثلا شبکه خانگی چند بیلبورد در سطح شهر در اختیار داشته باشد و آن را به فیلم‌های اختصاص بدهد که کیفیت خوبی دارند. اتفاق بدتری که این روزها می‌افتد این است که کارگدان‌ها با افتخار می‌گویند که فیلم را در عرض هفت، نه تا ده روزه می‌سازند! سرشان را هم بالا می‌گیرند. متاسفانه سرسری گذشتن برای‌شان اعتبار شده و بهش افتخار می‌کنند. شاید به جرات تنها کشوری باشیم که چنین رکوردهایی را فضیلت بدانیم. حتی اگر کارگردان تبحر داشته باشد هم این کمی وقت اجازه نمی‌دهد که فیلم کیفیت داشته باشد، چه برسد به این‌که کارگردان تازه‌کار و بی‌تجربه دست به چنین کاری بزند. متاسفانه نتیجه‌اش می‌شود انبوه فیلم‌های بی‌کیفیت در نمایش خانگی!
در بین صحبت‌هایتان به نکته‌ای اشاره کردید که به نظرم بسیار مهم است. آن هم تهیه‌کنندگان که با هزار امید وارد این عرصه می‌شوند و به دلیل اینکه تجربه تلخی را از سر می‌گذرانند دیگر رغبتی برای‌شان نمی‌ماند که در این عرصه بمانند و سرمایه‌گذاری کنند. جذب سرمایه‌های خصوصی می‌تواند به حیات چنین فیلم‌های کمک کند. 
با حرفتان موافقم. به‌نظرم یک تعدادی به سرمایه بخش خصوصی طوری نگاه می‌کنند که باید این سرمایه‌ها اسراف بشود. من با هر تهیه‌کننده‌ای که کار می‌کنم می‌گویم که به این فیلم فکر نمی‌کنم و در ذهنم دارم به سومین همکاری‌مان می‌اندیشم. شاید این اتفاق هرگز نیفتد و دیگر با هم همکاری نکنیم اما این آدم را به اصطلاح از کارش دلزده نمی‌کنم و درش رغبتی ایجاد می‌کنم که اگر کس دیگری سراغش رفت بتواند همکاری کند. اینکه سرمایه‌گذار پولش را از چه راهی به دست آورده به ما مربوط نیست مهم این است که در زمانی که به تو اعتماد کرده و پولش را در اختیارت گذاشته نگران سرمایه‌اش باشیم و نسبت به اعتماد او بی‌مهری و کم‌لطفی نکنیم.
می‌دانید اگر فیلم‌تان بتواند درجشنواره یاس دیده بشود امکانش را دارید که بتوانید پروانه ویدئویی‌تان را به سینمایی تبدیل کنید؟ این کار را می‌کنید؟ 
نه این کار را انجام نمی‌دهم. نه این‌که دلیل این قبول نکردن ضعف «زنده به گور» است، خدمت‌تان عرض کردم این فیلم در لِوِل نمایش خانگی ساخته شده و به نظرم اصلا جایی در فیلم‌های سینمایی ندارد. با این‌که پتانسیل سینمایی شدن هم دارد. بازیگران خوب و سرشناس که مردم دوست‌شان دارند و قصه منسجم اما متعلق به سینما نیست. خیلی وقت‌ها شده دوستانم یا تهیه‌کننده گفتند که اشتباه می‌کنم چرا که فیلمم اکشن‌پلیسی‌ و پرتحرک است و می‌تواند مخاطب را به سالن سینما بکشاند؛ شاید این ریزه‌کاری‌ها به چشم بیننده نیاید اما من که با خودم روراست هستم و نمی‌توانم بپذیرم که چنین تصمیمی بگیرم. «چرک‌نویس» هم چنین پیشنهادی داشتم و از من خواستند تا با یک هزینه که فکر می‌کنم سی یا چهل میلیون بود پروانه ویدئویی را به سینمایی تبدیل کنم اما مخالفت کردم چراکه قرار است در سینما کار دیگری را به شکل متفاوتی انجام بدهم. با تمام احترامی که برای‌شان قائلم نمی‌پذیرم.
در «چرک‌نویس» و «زنده‌به گور» بازیگران‌تان بسیار شاخص‌اند. با توجه به این‌که بودجه برای‌ فیلم‌هایتان کم داشتید چطور مجاب‌شان کردید که بازی کنند؟ 
بین من و بازیگرانم در سال‌های دستیاری دوستی و رفاقت عجیب و نزدیکی شکل گرفت. این افراد در طول سال‌ها من را به خوبی شناختند و به توانایی‌هایم پی بردند. همکاری با دوستانی چون حامدبهداد و شقایق فراهانی و سعید راد و.‌.‌. باعث افتخار من است. این دوستان برای کار من دستمزد اندکی برای کارشان گرفتند و در واقع به من لطف کردند. برای من همیشه مهم بوده که چه کسانی مقابل دوربینم می‌آیند. مردم بازیگران حرفه‌ای و مطرح را دوست دارند و پیگیر کارشان هستند.
درست در نقطه مقابل شما از عوامل پشت دوربینی استفاده می‌کنید که تازه‌کارند، این تناقض از کجا می‌آید؟ 
بله من کار کردن با جوان‌ها را دوست دارم. به خودم اعتماد دارم و فکر می‌کنم کارم را درست انجام می‌دهم. به همین خاطر دوست دارم از کسانی استفاده کنم که دوست دارند به نوعی ورود کنند چراکه می‌دانم بسیار سخت است. همین‌طور که خودم برای ورود به سینما سختی کشیدم فکر می‌کنم در حد خودم وظیفه دارم تا به این دوستان بااستعداد کمک کنم. مثلا در «زنده‌به گور» فیلمبردار کار آقای سحاب زری‌باف است که در سال گذشته ایشان سیمرغ بلورین عکس را برای فیلم «اشباح» از جشنواره فجر گرفتند. ایشان تا به حال کار تصویربرداری نکرده بودند و این اولین تجربه‌شان بود که خوشبختانه بسیار هم همکاری خوبی بود.
دوست دارید در یاس جایزه بگیرید؟ 
راستش جایزه در هر شرایطی بد نیست. هر تشویقی جذاب است. خوشحال می‌شوم اما از آنجا که اصولا آینده‌نگرم به موفقیت‌های جلوتر و بهتر فکر می‌کنم. جایزه را دوست دارم اما اگر نگیرمش سرخورده نمی‌شوم و برای کسی که جایزه را گرفته امید موفقیت دارم.
هما بذر افشان