آثار مختلفی از “سایمون”اجرا شده است

مدتی است با حجم بالای اجرای نمایشنامه‌های نیل سایمون در ایران مواجهیم و این مساله سایر نمایشنامه‌نویسان را به حاشیه فرستاده است. در این مورد با شهرام زرگر که بیشترین تعداد از نمایشنامه‌های سایمون را ترجمه کرده است به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

از تجربه معرفی نیل سایمون در ایران بگویید.

پدیده پرداختن به کمدی در ایران تازگی ندارد و از دیرباز تئاتر روحوضی و خیمه‌شب‌بازی که تئاترهایی کمدی محسوب می‌شوند، در کنار تعزیه، مخاطبان خود را داشته‌اند. در ایران بسیار دیرهنگام به نیل سایمون پرداخته شد. نخستین ترجمه از آثار نیل سایمون به سال 1377 بازمی‌گردد که «پسران آفتاب» را آهو خردمند ترجمه کرد. پس از آن، من به‌همراه رامین ناصرنصیر نمایشنامه «پابرهنه در پارک» این نویسنده را ترجمه کردیم و بعد از آن، «عاقبت عشاق سینه‌چاک» را ترجمه و چاپ کردم. چندی بعد چند مترجم دیگر نیز به ترجمه نمایشنامه‌های سایمون رغبت پیدا کردند. اخیرا کارگردان‌ها به نمایشنامه‌های نیل سایمون اقبال نشان داده‌اند، اما در نهایت در ایران بسیار کم به سایمون پرداخته می‌شود. من 15 نمایشنامه از نیل سایمون ترجمه کرده‌ام، اما تنها شش نمایشنامه منتشر شده است و باقی کتاب‌هایم دچار ممیزی و سخت‌گیری‌هایی از این ‌دست شده‌اند. فضای نمایشنامه‌های نیل سایمون به شرایط امروز ایران بسیار نزدیک است. اشاره به چپ‌زدگی آمریکای دهه 60، مد بودن فمینیسم و .‌.‌. در آن دوران و دولت‌گراهایی که همه مسائل را ایدئولوژیک می‌بینند با فضای ما قابل انطباق است و نشانه‌های آشنای نمایش، باعث خنده مخاطبان می‌شود.

این موضوع می‌تواند برای رویکرد بیش از اندازه حاضر به این نویسنده کافی باشد؟

شاید دلیل اجرای نمایش‌های سایمون این باشد که تا چهار پنج سال پیش کمک دولت به‌عنوان چوب ‌زیربغل کمک‌حال اهالی تئاتر بود. تئاترها یک ماه روی صحنه بودند و دولت هزینه‌های آنها را تقبل می‌کرد. درنتیجه اگر نمایش‌ها مخاطب نداشتند، اتفاق خاصی برای گروه اجرایی رخ نمی‌داد. قطع کمک‌هزینه دولت، گروه‌ها را بر آن داشت به جذب مخاطب روی آورند. به همین دلیلاجرای نمایش‌های کمدی و استفاده از چهره‌های سینمایی، تلویزیونی و فوتبالی در دستور کار کارگردان‌ها قرار گرفت و اجرای نمایش‌های درام از دستور کار خارج شد. البته من با اجرای یک گونه تئاتر در تماشاخانه‌ها موافق نیستم و معتقدم این کار به تئاتر لطمه می‌زند اما تا حدودی می‌توان گفت این اتفاق اجتناب‌ناپذیر است.

پس چرا سایمون در ایران دیر کشف شد؟

سال‌های 1350 تا 1357 و بخشی از دهه 60، دوره ایدئولوژی‌زده تئاتر ما بود. در سال‌های 1350 تا 1357، یا نمایش‌های لاله‌زاری اجرا می‌شدند یا آثار نمایشنامه‌نویسان ابزورد غربی مانند اوژن یونسکو، سارتر، برشت و پینتر. متون این نمایشنامه‌نویسان را جلال آل‌احمد همزمان با اروپا در ایران ترجمه می‌کرد؛ یعنی بخش همگام با تئاتر مدرن غرب تحت‌تاثیر جریان توده‌ بود و نمایش‌هایی در ایران اجرا می‌شدند که تعهد اجتماعی و حرف اجتماعی داشتند و هدف از اجرای آنها را ایجاد تغییر، عنوان می‌کردند. در این دیدگاه، وجه سرگرمی‌آور تئاتر توهین تلقی می‌شد و این قسمت را برعهده تئاتر لاله‌زار گذاشته بودند. درواقع تعهد اجتماعی جایی برای تئاتر کمدی نمی‌گذاشت. حتی صیاد هم که در تلویزیون و سینما برنامه‌های کمیک اجرا می‌کرد، در تئاتر مانند سمندریان به ‌سمت تعهد اجتماعی می‌رفت. دهه 60 تئاتر ما نیز تحت‌تاثیر جنگ و تغییرات اجتماعی بود و جریان تئاتر متعهد در این دوره هم ارجحیت داشت؛ اما پس از آن دوران، قشر متوسط ایران، خواهان نمایش کمدی کلامی شد و نیل سایمون به ایران آمد.

یعنی دیر شناخته شدن نمایشنامه‌نویس‌ها در ایران ربطی به تاخیر مترجم‌ها در شناسایی نمایشنامه‌نویسان روز دنیا ندارد و این احتمال وجود ندارد چند سال دیگر بگوییم نمایشنامه‌نویسانی در سایه نیل سایمون قرار گرفتند و شناخته نشدند؟

بله این احتمال همواره وجود دارد و حتی می‌توانیم بگوییم صددرصد این اتفاق در آینده خواهد افتاد. مشکل اینجاست که در برادوی، زمانی به‌سراغ یک نمایشنامه‌نویس می‌روند که کار موفقی در کارنامه خود داشته باشد و پس ‌از آنکه چند نمایش موفق روی صحنه برد، نمایشنامه‌هایش به‌چاپ می‌رسند. برای آنکه در ایران سراغ یک نمایشنامه‌نویس جدید برویم ابتدا مترجم باید نمایشنامه‌نویسان را رصد کند، سپس نمایشنامه را به ‌دست آورد و در مرحله آخر یک ناشرِ از جان‌و‌مال‌گذشته، نمایشنامه را چاپ کند. این پروسه به‌خودی‌خود زمان‌بر است و اگر ما مدت‌زمان لازم برای گرفتن مجوز ارشاد را نیز به‌حساب آوریم، فاصله زمانی قابل‌توجهی با نمایش‌های روز جهان پیدا می‌کنیم.

پس چرا برخی از نمایشنامه‌های نیل سایمون که اجرا می‌شوند هنوز چاپ نشده‌اند؟

بسیاری از نمایشنامه‌های نیل سایمون که در ایران مجوز انتشار ندارند، مجوز اجرا گرفته‌اند و از همین‌رو آثار مختلفی از سایمون در ایران اجرا می‌شوند.

دلیل این دوگانگی در رفتار با متون نمایشی چیست؟

در حوزه تئاتر، ممیزی در سطوح مختلف وجود دارد. نمایشنامه‌های «فصل دوم»، «رویای هالیوود» و «رام کردن مرد سرکش» هیچ‌یک مجوز انتشار نگرفته‌اند اما این نمایش‌ها با کارگردانی افسانه ماهیان، نادر برهانی‌مرند و بهنام تشکر بدون تغییر خاصی اجرا شده‌اند. درواقع شاهد شرایط یک‌ بام و چند هوا هستیم. در سینما و تلویزیون به آثاری اجازه نمایش می‌دهند که سوژه‌هایی بسیار سخیف دارند. آثاری که یک تهیه‌کننده و دو یا سه کارگردان ارائه می‌کنند و میلیاردی می‌فروشند، دارند فرهنگ مملکت ما را خراب می‌کنند. تلویزیون و سینما مخاطب عام دارد و خانواده‌ها به ‌همراه فرزندانشان برای دیدن فیلم‌های سخیف می‌روند یا پای تلویزیون می‌نشینند؛ درحالی‌که تئاتر اصلا مسائل سخیف را نشان نمی‌دهد و اگر حتی به مسائلی بپردازد و درنهایت از آن نتیجه اخلاقی بگیرد، مخاطبش کودک نیست.

با توجه به تیراژ محدود چاپ نمایشنامه در ایران و محدود بودن مخاطبان تئاتر، دلیل این سخت‌گیری‌ها در انتشار نمایشنامه و همچنین اجرای تئاتر چیست؟

واقعا دلیل این موضوع را درک نمی‌کنم. جامعه ایران بسیار اخلاقی است و هنرمندان تئاتر پرده‌دری را نه روی کاغذ بلدند نه روی صحنه تئاتر و هرگز به خودشان اجازه نمی‌دهند پرده‌دری در تئاتر اتفاق بیفتد؛ چراکه در نخستین اجرای تئاترها، خانواده گروه اجرایی در سالن حضور دارند و این حضور حساسیت گروه‌های تئاتر را بیشتر می‌کند. از سوی دیگر جامعه آمریکا نیز از این جهات بسیار به ایران شباهت دارد و جامعه آمریکا برخلاف جامعه اروپا، از منظر فرهنگی محافظه‌کار محسوب می‌شود. به‌عنوان‌مثال اگر در کتاب یا نمایشی، ‌نژاد غیرسفیدپوست توهین یا تحقیر شود، حتی اگر به‌ قصد شوخی هم باشد، آن اثر زیر ضرب می‌رود. مبحث خیانت نیز بسیار مبحث حساسی است و همواره در آثار آمریکایی، خیانت مذموم است و فرد خاطی به آغوش خانواده بازمی‌گردد و آرامش واقعی را در خانواده می‌یابد.

البته کمدی‌های سایمون منتقدانی هم دارد.‌.‌.

به‌نظر من دلیل آنکه بسیاری مقابل نیل سایمون جبهه گرفته‌اند و مرا به‌عنوان مترجم آثار او مورد اتهام قرار می‌دهند آن است که تصور می‌کنند آثار این نمایشنامه‌نویس، سطحی است و باید این نمایش‌ها را دید و فراموش کرد چراکه خارج از جدیت زندگی بیرون است؛ اما این تصور بسیار نادرست است. کمدی از آغاز با فلسفه توأم بوده است. از زمانی که فلسفه در یونان باستان شکل گرفت، کمدی هم وجود داشته است. هیچ کمدی‌نویس یا طنزنویس معروفی را نمی‌توان یافت که دیدگاه فلسفی قابل‌اعتنایی نداشته باشد.

اولدوز بیدلی

انتهای مطلب/