از مادری ایرلندی و پدری اهل آلمان متولد شده. خانوادهاش در دو سالگی او به ایرلند مهاجرتکردند و در آنجا رستورانی دایر کردند و پدرش سرآشپز این رستوران شد. با بزرگ شدنمایکل، علاقهاش به بازیگری، در پی تماشای تئاترهای جذاب انگلیسی افزایش یافت.تسلطش به زبانهای انگلیسی و آلمانی امکان فعالیتش را در سینمای بینالمللی فراهمکرد. مهمترین نقشی که در اوایل کارش ایفا کرد، شخصیت «گروهبان پت» در سریال معروف استیوناسپیلبرگ به نام «دارودسته برادران» بود که باعث شد پای او هم به هالیوود باز شود.از آن پس،مایکل فاسبندر مدام در بین انگلستان و آلمان و ایالات متحده در رفت وآمد است و به همین جهت در پروژههای بینالمللی فراوانی ظاهر شده است.
فاسبندر ۳۸ ساله اکنون محبوبتر از همیشهاست. او در حال حاضر مشغول فیلمبرداری سری جدید «مردان ایکس» با عنوان«آخرالزمان» در کاناداست و در این فیلم نقش مگنتو را ایفا میکند. این فیلم فانتزیدر ۱۶ می۲۰۱۶ در سینماها بهروی پرده خواهد رفت. اواخر امسال هم قرار است سه فیلمدیگر از او دیده شود: «استیو جابز» که پروژهای خبرساز درباره بنیانگذار فقید ومغز متفکر کمپانی اپل است و «مکبث» که در آن با ماریون کوتیار همبازی است واقتباسی از نمایشنامه جاودان ویلیام شکسپیر است و نیز در یک فیلم وسترن پست مدرنکه در آن در نقش شکارچی جنایتکاران و یک هفتتیرکش آرام و کمحرف ظاهر شده است.
فاسبندر بیش از دیگر هنرمندان هم نسلش خود را همهفنحریف نشان داده و تواناییظاهر شدن در نقشهای مختلف را در فیلمهایی چون «گرسنگی» (۲۰۰۸)، «یک روش خطرناک»(۲۰۱۱)، «پرومتئوس» و «دوازده سال بردگی»(۲۰۱۳) که برای آن نامزد دریافت جایزهاسکار بهترین نقش مکمل مرد شد به نمایش گذاشته است. در خلال مصاحبه میشود بهشخصیت پرتوان او پی برد که کاملا حواسش جمع است و اصلا حاشیه نمیرود و با آن چشمهایسبزآبیاش توجه طرف مقابل را تمام و کمال جذب خود و حرفهایش میکند. او بینزاکتیا گوشهگیر نیست و کاملا صریح است و با اشتیاق تمام در گفتوگو شرکت میکند.
تو از قدرت ستاره بودنت استفاده میکنی و به فیلمهای مستقلی کمک میکنی که شایداگر نام تو در میان بازیگرانشان نبود کسی روی آنها سرمایهگذاری نمیکرد. چرا اینکاررا میکنی؟
اگر اسم من بتواند به ساخت پروژههایی با بودجه کم کمک کند بسیار خوشحال میشوم.اغلب اوقات این فیلمها جسورانهتر و متفاوتتر از فیلمهای پرفروشاند. جایی گفته بود: «تا شرایط مساعد است باید تا آنجا که میتوانی از آن بهره ببری وکار کنی». یک دوره بود که نقش زیادی به من پیشنهاد نمیشد. آن روزها را خوب بهخاطر دارم.نزدیک بود ورشکسته شوم؛ هم از لحاظ هنری و هم مالی. این ترس همیشه با من است. شایداین مساله، علاوه بر علاقه من به بازیگری، دلیل حضور پیاپیام درفیلمهاست. کسینمیداند این شرایط مساعد تا کی ادامه خواهد یافت. دستکم باید برای روز مبادا پساندازیداشته باشم.
ده سالی طول کشیدتا به پیشرفت چشمگیری در حرفهات برسی. چه شد؟ چه کار متفاوتی نسبت به قبل انجامدادی؟
هیچ! تنها شرایط متفاوتی که پیش آمد این بود که تعدادی کارگردان پیدا شدند و بهتواناییهای من اعتماد کردند و یکمرتبه فهمیدند که من به درد فیلمهایشان میخورم.موفقیت یک هنرپیشه همیشه به این حقیقت وابسته است؛ اینکه یک نفر بیاید و فرصت بروزتواناییهایش را به او بدهد. به همین سادگی.
پدرت آلمانی است و مادرت ایرلندی. کدام خصلت تو به طرف آلمانی رفته و کدام به طرفایرلندی؟ اینقدر میدانم که ریشه آلمانیام میخواهد همه چیز را تحت کنترل داشته باشد وریشه ایرلندیام مایل است همه چیز را به هم بریزد! من از پدرم علاقه به نظم وترتیب را به ارث بردهام. چیزی که از بابتش بینهایت خوشحالم.
و از مادرت چی به ارث بردهای؟
شور زندگی و توانایی برپایی جشن و سرورِ طولانیمدت را. (میخندد)
نیرو محرکهات در زندگی کدام است؟ عشق یا ترس؟
هر دو. در حقیقت آمیزهای از هر دویِ اینها. من همواره امید و اشتیاق را سرلوحهزندگیام قرار دادهام.
اشتیاق؟
من شیفته زندگی پر از شور و هیجانم. میخواهم تا میتوانم فیلم بازی کنم، دوستیهایعمیق را تجربه کنم، موتورسواری کنم، به کشورهای مختلف سفر کنم، آدمهای دوستداشتنیجدید را ملاقات کنم... البته فهرست کارهای موردعلاقهام بسیار طولانیتر از اینحرفهاست.من دوست دارم آدمحسابیها و همکارانی که کارهایشان را ستایش میکنم،آثارم را بپذیرند و تایید کنند. این به من اعتمادبهنفس و قدرت میبخشد.
و کجا ترس به سراغت میآید؟
اگر بهعنوان یک هنریشه ریسک کنم و ناحیه امنی که میشناسم را عمدا ترک کنم تاخودم را با چالشهای جدید روبهرو کنم، آن موقع است که تا حدی میترسم.
از چه چیز میترسی؟
از شکست خوردن، از اینکه خودم را مضحکه افراد گروه کنم، از اینکه راه پیشرفت خودمرا سد کنم، از اینکه آنقدرعصبی شوم که نتوانم بازیام را تمام و کمال بهنمایشبگذارم.
اما به نظر نمیرسد با ترس میانهای داشته باشی.
من از بزدلی حرف نمیزنم. منظور من اضطراب سازنده است، همان حس دلشورهای که آدمرا به جلو سوق میدهد و او را وادار به انجام کارهایی میکند که پیشتر جراتانجامشان را نداشته است.
چند نمونه از نقشآفرینیهای ماندگار
تُنگ ماهی (آندرهآ آرنولد، ۲۰۰۹)
قهرمان این فیلم انگلیسی دختری است که درسنین نوجوانی در جستوجوی هویت و در آستانه بلوغ، با آدمهای تازهای در زندگیاشروبهرو میشود. در این بین مایکل فاسبندر ایفاگر نقش کسی است که قرارست با مادراین دختر ازدواج کند. کنجکاوی دختر درباره زندگی این مرد و پیبردن به اینکه درجایی دیگر زن و بچه دارد و شخصیتی متفاوت از آن چیزی است که فکر میکرده، او را درموقعیتی تازه برای انتقامجویی قرار میدهد. فاسبندر در این فیلم نقش منفیاش رادر تلفیق با احساساتی واقعی تا حد زیادی تعدیل میکند و بسیاری با دیدن این فیلم ودروغبزرگی که او به خانواده و مادر دختر گفته، زیاد درصدد محاکمهاش نیستند. بهخصوصآنجا که از سر استیصال و تا حدودی ترس در برابر دخترک قرار میگیرد و میبیند کههمه دروغهایش فاش شده است. فاسبندر در فیلم ارائهگر دو چهره متفاوت از یک مرداست که در هر دو بخش واقعا میدرخشد. این فیلم که جایزه بهترین کارگردانی را درجشنواره کن از آن خود کرد، بیش از پیش باعث محبوبیت فاسبندر شد.
حرامزاده های لعتنی (کوئنتین تارانتینو،
۲۰۰۹)
نقش اصلی این سریال را براد پیت بازی کردو قصهاش بهظاهر درباره بخشی از هولناکترین حوادث قرن بیستم است اما تارانتینوبهشکلی شیطنتآمیز در واقعیت دست برد و قضایا را جور دیگری پی گرفت. مایکلفاسبندر در این فیلم اگرچه نقش مهمی نداشت اما در دقایق حضورش به هیات یک افسرارتش نازی، فضایی دوگانه را در کارش ارائه داد؛ از سویی چهره یک نظامی ددمنش و بیرحمرا عرضه کرد و از سوی دیگر با درک لحن فیلم، شخصیتی پارودیک خلق کرد. تارانتینوهمیشه نشان داده که در انتخاب بازیگران نقشهای مکملش کاملا با هوشیاری عمل میکند.در این فیلم هم فاسبندر را جایی بهکار میگیرد که هیچکس انتظارش را ندارد. فاسبندر در فیلم نقش جاسوسی را بازی میکند که برای عملیاتکینو اجیر شده است. بازی او فضای تعلیق و هیجان فیلم را بالا میبرد.
یک روش خطرناک (دیوید کراننبرگ، ۲۰۱۱)
تا بهحال فروید را یا بهطور ضمنی در فیلمهای هیچکاک دیدهبودیم یا در فیلمی با بازی مونتگمری کلیفت که مشخصا به زندگی او میپرداخت. اماکمتر فیلمی را کسی بهخاطر میآورد که ضمنی یا مستقیم به کارل گوستاو یونگبپردازد. کراننبرگ کانادایی در پروژه جاهطلبانه خود، به روابط میان فروید و شاگردارشدش یونگ میپردازد و برای ایفای نقش این دو روی ویگو مورتنسن و مایکل فاسبندرحساب کرد. در کنار این دو کایرا نایتلی نیز بازیگر نقش بیماری است که رفتهرفته بااصول روانکاوی آشنا میشود. این فیلم که براساس حواشی مربوط به رابطه فروید ویونگ، اختلافنظر شاگرد با استاد و سپس تصمیمش بر فعالیت مستقل بنا شده است یکجدال اساسی میان دو بازیگر نیز دیده میشود. یونگ همچنانکه در فیلم تلاش میکنداز زیر سایه فروید درآمده و هویتی مستقل برای خود بیابد، فاسبندر نیز میکوشد درنقشآفرینی چیزی ورای مورتنسن ارائه بدهد. این فیلم پر سروصدا اگر چه اعتبار زیادیبرای کارگردان سالخوردهاش به همراه نداشت اما سندی شد از بخشهایی ناگفته ازتاریخ علم روانکاوی.
شرم (استیو مککویین، ۲۰۱۱)
همکاری مایکل فاسبندر و مککویین از همان آغاز، نوید شکلگیرییک زوج هنری را میداد. این اتفاق از فیلم «گرسنگی» شروع شد و با «شرم» ادامه پیداکرد و به «دوازده سال بردگی» رسید. این یکی از بهترین همکاریهای مستمر در این سالهاست.بازی فاسبندر در «شرم» درونگرا و غیر قابل پیشبینی است. او در تمام دقایق فیلم باشناخت کاملی که از بیماری شخصیتی که ایفا میکند، روندی یکسان را در بازیاش پیشمیبرد. ارتباط او با خواهرش و کلنجاری که با هم میروند برای اثبات حقایق بهیکدیگر،از فصلهای بهیادماندنی فیلم است، همچنین تنهاییها و انزوایی که او برای خودایجاد کرده، نشان از رنجی دارد که در زندگیاش متحمل میشود. فیلم «شرم» برخلافظاهر بیپروایش، اثری کاملا روانشناسانه و شخصیتمحور است و شاید اگر بازیگری غیراز فاسبندر آن را بازی میکرد، اینقدر تاثیرگذار از کار درنمیآمد.
دوازده سال بردگی (استیو مککویین، ۲۰۱۳)
سومین همکاری کارگردان سیاهپوست و بازیگر اروپایی ساخته شدنیک درام تاریخی براساس خودزندگینامه «دوازده سال بردگی» اثر سالومون نورثاپ استکه سرگذشت یک سیاهپوست ربوده شده را روایت میکند. بازیگر اصلی فیلم یک سیاهپوستنهچندان مشهور با نام چیوتل اجیوفور است که نقش سالومون را بازی میکند. «دوازدهسال بردگی» اولین بار در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو اکران شد. وقایع فیلم درمیانههای قرن نوزدهم میگذرد و درباره دوران بردهداری در جامعه آمریکاست. یکسیاه آزاد، اشتباها به بردگی کشانده میشوند ودستبهدست میشود تا اینکه اربابیسفیدپوست و بسیار خشن او را خریده و به بیگاری میکشد. نقش این بردهدار عصبی رامایکل فاسبندر بازی میکند که در فصول مختلف در نمایش ظلمی که در تاریخ بر سیاهانروا شده کم نمیگذارد. بازیاش بسیار برونگرا و سرشار ازتحرکاست که برایش افتخارات زیادی بهارمغان آورد. هیچ کس فکر نمیکرد در سالی کهفیلمهای معتبر بسیاری در اسکار بودند، جایزه بهترین فیلم نصیب «دوازده سال بردگی»شود.
ترجمه: فرشته شایان
انتهای مطلب/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است