نمایش سنتی سیاهبازی برآمده از آیینها، جشنها و جشنوارههایی همچون نوروز است. این نمایش ریشه در دوره صفویه دارد ولی از سال ۱۲۹۵ شمسی اوج بیشتری گرفت. اینگونه نمایشی در حقیقت بخشی از هنرهای عامیانه است و هدف از این نمایش فقط بهقصد سرگرمی، سرخوشی و شاد زیستی نیست، بلکه رویکرد اصل سیاهبازی به مضحکه کشاندن نظم تحمیلی و فروکشیدن صاحبان قدرت، ثروت، جاه و مقام (حتی شاه و وزیر) توسط فردی «عوام» و خنداندن مخاطب بر آنهاست. در این نمایشنامه معمولا دو تیپ حضور داشتهاند: یکی «حاجی» یا حاکم و دیگری سیاه که «مبارک» نام داشت و نوکر بود. در این نمایش سیاه سمبل مردم زجرکشیده و حاکم تجلی حکومت وقت محسوب میشد. تمام لطف سیاهبازی به آن سیاه بامزهای است که با دست انداختن ارباب و اطرافیانش، خنده را به لبهای مردم مینشاند.
سیاهی که با شیرینکاریها و شوخیهای خود نقدی هم بر اوضاع جامعه میکند. بداههسازی و بداههسرایی محور اصلی این نوع نمایشنامه محسوب میشود. رقص و آواز نیز در آن وجود دارد و پایان خوش و نتیجهگیری اخلاقی از ویژگیهای آن، بهشمار میرود. از زندهیاد سعدی افشار از آخرین بازماندگان بازیگران نقش سیاه بود. متاسفانه در دوره حاضر، سیاهبازی از نقد اجتماعی سیاسی فاصله گرفته و بهعنوان عنصری صرفا خندهآور و مضحک در نمایشهای آزاد بهکار میرود و دیگر اثربخشی و کاربرد سابق خود را از دست داده است. انتهای مطلب/ |
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است