رابطه سینما با وقایع جامعه
هر گاه چنین اتفاقی منجر به جریانی همه گیر و غالب شده، این سینما توانسته حرفی برای گفتن داشته باشد و هر زمان که از این هدف دور شده، دیگر فیلمها برای مردم موضوعیتی نداشته اند. بارها از زبان آدمهای عادی شنیده ایم که فلان فیلم عین زندگی است یا تصویری صادقانه است از روزگاری که در آن زندگی میکنیم. در ایران بر اساس نگرشی غلط، این طور جا افتاده که مثلا پرداختن به زندگی مردم، ممکن است از ارزش و اعتبار فیلم بکاهد، یا حتی بارها در گفتوگوهای فیلمسازان یا اظهارنظرهایشان مطرح شده که فیلمهایی با این رویکرد دارای تاریخ مصرفند و زود فراموش میشوند.
امروزه فیلمهای مطرح سالهای دور در سینمای جهان، اغلب معرف بخشی مهم از تاریخ اجتماعی آن سرزمینها هستند. مثلا نگاهی به ضرورت شکل گیری ژانرها و مکاتب سینمایی نشان میدهد که رابطه سینما با وقایع روز جامعه تا چه اندازه رابطهای است ناگسستنی. مثلا تاریخ دوران فئودالی امریکا در قرن هجده و نوزده در فیلمهای وسترن جلوه گر است. از خلال این فیلمها میشود فهمید که مثلا فلان رئیسجمهور این کشور چه زمانی و به چه دلیل ترور شد یا آزادی حقوق اجتماعی سیاهان از چه مقطعی قانونی شد و یا تاسیس خطوط آهن در چه شرایطی تحقق یافت یافت. در فیلمهای نوآر، توجه به جامعه و تحولات سیاسی و اقتصادی یک اصل است. محال است بشود فیلمی نوآر را فارغ از پسزمینه اجتماعی اش تصور کرد. بحران اقتصادی امریکا در دهه بیست و شکل گیری دولتهای موازی در آغاز قرن بیستم یا مثلا تشکیل فرقه های قومی مهاجران و... همگی موضوعاتی مورد توجه فیلمسازان بوده و هستند. برخی رویدادهای تاریخی، نه یک بار بلکه بارها به روایت فیلمسازان گوناگون مرور شدهاند و در مجموع، تاریخ سینمای امریکا میتواند اسنادی تصویری از تحولات تاریخی این کشور نیز باشد.
این مهم تنها در سینمای امریکا لحاظ نشده. نگاهی به دلایل شکل گیری جنبش نئورئالیسم در ایتالیا هم اثبات این نکته است. فیلم مشهور روبرتو روسلینی، نگاه جهانیان را معطوف به رنجی کرد که مردم ایتالیا در دوران جنگ و محنت متحمل شدند. در فیلمهای ژاپنی، تاریخ این کشور را در هیات نبردها میتوان دید؛ ساموراییها و اربابان و جنگ دائمی میانشان برای دفاع از مردم یا استیلا بر آنها. مشهورترین فیلمهای آلمانی از دوران فاسبیندر تا فیلمهای سالهای اخیر مثل «خداحافظ لنین» و «سقوط» و «زندگی دیگران» همگی روایتگر آن چیزهایی هستند که مردمشان در سالها و دهه های گذشته تجربه کردند.
حالا به سینمای خودمان نگاه میکنیم. ایران در میان کشورهای جهان، از نظر تولید آثار نمایشی جزو برترین هاست. اما این برتری صرفا در آمار است و نه الزاما کیفیت. کافی است به فیلم های برجسته نگاهی بیندازیم و ببینیم که مثلا در ویترین این سینما چه بازتابی از اجتماع و مردم دیده میشود. آیا همچون نمونه های موفق خارجی، سینمای ایران در عرصه بین الملل میتواند نگاه جهانیان را متوجه رخدادهای تاریخی این کشور بکند. چند فیلم درباره جنبش مشروطه در ایران ساخته شده است؟ کودتای 28 مرداد در کدام فیلم به تصویر کشیده شده است؟ مدرسها و فاطمی ها و مصدقها و کاشانیها و تختیها و شریعتیها و مطهریها و... در کدام فیلمها شخصیتهای محوری بودهاند؟ برای کودکان این سرزمین، سینما تا چه اندازه توانسته تاریخی مصور باشد؟ از آن طرف نگاه کنیم به شخصیتهای تاریخی، از جولیوس سزار و کلئوپاترا تا مارتین لوتر کینگ و آبراهام لینکلن و هیتلر و گاندی و نیکسن و مالکوم ایکس و... به حافظه مراجعه کنیم و ببینیم که چه تعداد بازیگر در قالب این نقشها جلوی چشممان میآید.
جامعه گریزی و فرار از واقعه نگاری یک معضل بزرگ در سینمای ایران است. چه فیلمهای عامه پسند و چه فیلمهای خاص، چه فیلمهای مقبول و قابل تامل و چه فیلمهای سطحی و نامعقول، همه و همه در یک مورد مشترکند؛ بی توجهی به واقعیتها و بحرانها و حوادث سیاسی و اجتماعی ایران. زمانی که وقایع از چشم فیلمساز دور است، رفته رفته او عادت میکند که بر همین روال از واقعیت نیز فاصله بگیرد. آدمهایی که در فیلمهای ایرانی میبینیم چقدر شبیه مردمان واقعی هستند؟
سعید دانا