دنیای نمایش هر چه عمیق تر،برای بازیگر دوست داشتنی تر است | پایگاه خبری صبا
امروز ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۲۶

دنیای نمایش هر چه عمیق تر،برای بازیگر دوست داشتنی تر است

پیش از بازیگری در شرکت پارس خودرو تراشکاری می کردم بودم. یادم است در دوران کودکی رادیوی کوچکی داشتیم که پدرم وقتی به خانه می رسید پیچ آن را باز می کرد و روی موج «راه شب» نگه می داشت؛ شنیدن این قصه ها ناخودآگاه من را به رادیو علاقه مند کرد تا سال 72 که با معرفی مهدی شرفی و بعد از همکاری با دکتر صادقی در تئاتر به رادیو آمدم. میکاییل شهرستانی اجازه داد تا هراز گاهی با رادیو همکاری کنم و آن هرازگاهی شد همیشه و من هم تراشکاری را رها کردم و هنرمند شدم. " این جمله ها شرح چگونگی بازیگر شدن علی میلانی است.

هنرمند پیشکسوت و باتجربه ای که همه حوزه های نمایش از رادیو گرفته تا سینما را تجربه کرده است. در فیلم های روی پرده خاحافظی طولانی و عصریخبندان بازی دارد و حضور کوتاهی هم در سریال تعبیر وارونه یک رویا داشته است. او که عمده فعالیتش به رادیو معطوف است در این مصاحبه با روزنامه صبا گپ زده است:
بازی تان را روی پرده سینما با فیلم های «خداحافظی طولانی» و «عصر یخبندان»، در سکانسی از سریال «تعبیر وارونه یک رویا» این روزها دیده ایم. همچنین چندی پیش در چند نمایش رادیویی تک قسمتی هم بازی کردید. از همین تجربه آخر شروع کنیم. نمایش های تک قسمتی رادیو از نظر تداوم حسی برای بازیگر مطلوب است؟
بله، در این دو فیلم سکانس های کوتاهی را بازی کرده ام و به دعوت آقای جیرانی هم نقش یک صاحب مغازه را در تعبیر وارونه یک رویا داشتم. در پاسخ به سوالتان هم باید بگویم که من معتقدم اگر برای بازیگری همه شرایط فراهم باشد که معمولا نیست! هریک از این قالب ها لذت خاص خودش را دارد. نمایش های تک قسمتی مثل لیوان آبی است که سر می کشی و ناراحت می شوی از این که چقدر زود تمام می شود. دنیای نمایش هرچقدر عمیق تر باشد، برای بازیگر دوست داشتنی تر است. به نظر من بازی خودش هدف است نه وسیله ای برای رسیدن به نقطه ای خاص. بازی مثل نماز است. عبادتی که فقط برای خودش خوانده می شود نه با هدف رسیدن به مقصدی دیگر.
طرفدار مکتب هنر برای هنر هستید؟
بله، این نگاه به بازیگری برایم در همه عرصه ها از جمله تئاتر و تصویر هم صدق می کند. وقتی دنیای نمایش شکافته و بازیگر سرگردان شود و در این میان بتواند جایی را پیدا و چیزی را کشف کند، آن زمان به لذت می رسد.
شما از جمله بازیگرانی هستید که هم در سینما و تلویزیون فعالیت می کنید هم در رادیو و تئاتر اما حضورتان در دومی پررنگ تر است. چرا؟
به نظرم مقوله هنر در کشور ما درست جا نیافتاده است. هنر محصول جامعه مدنی است و واقعیت این است که ما هم جامعه مدنی به معنای واقعی نداریم. اگرچه اعضای آن وجود دارد اما تشکیلات آن به درستی شکل نگرفته است. من یکسری روابط را در این حوزه درک نمی کنم. اهل انتقاد نیستم که “هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند” اما شرایط مثل وقتی است که شما وارد فروشگاهی می شوید و قصد خرید کردن هم دارید اما وقتی با فروشنده و افراد داخل آن ارتباط خوبی برقرار نمی کنید، از خرید کردن هم پشیمان خواهید شد. متاسفانه روابطی بین عوامل بعضی از کارها وجود دارد که برای من پذیرفتنی است وگرنه تصویر نسبت به رادیو دنیای بسیار متفاوتی دارد.
کدامیک برایتان لذت بخش تر است؟
تئاتر حمام روح است. زیرا از نقطه صفر که هیچ است، شروع می شود و بعد از مدتی تمرین نتیجه ای برای آن عیان می شود اما در تصویر بیشتر سرهم بندی و شتاب برای تمام کردن کار وجود دارد.
البته در شرایط فعلی تئاتر هم به دلیل ورود ستاره ها و نگاه تجاری، زمان تمرین ها کوتاه شده است. در تلویزیون که تولید کارها شتاب بیشتری هم دارد و عوامل یک سریال باید آن را هرچه سریع تر به آنتن برسانند. آیا روند تولید نمایش های رادیویی هم به این مسیر کشیده شده است؟
طبیعی است که رادیو هم از این جریان بی تاثیر نمانده اما رادیو به دلیل این که تبختر و جلوه بیرونی ندارد، هنوز سالم ترین عرصه است. پولی در آن نیست و این یک امتیاز محسوب می شود.
چرا امتیاز؟
زیرا آنجایی که پول و قدرت هست، آدم ها برای کسب آن با هم سر جنگ دارند اما وقتی این عوامل نباشد، دوستی ها پررنگ تر می شود. به نظرم آنچه گفتید بر رادیو تاثیر گذاشته، اما هنوز آن را از مسیر خارج نکرده است. البته من در رادیو گزیده کار هستم. گهگاهی برای این که در مجموعه باشم و ارتباطاتم با دوستانم حفظ شود به رادیو نمایش می آیم، بازی می کنم و ساعاتی با دوستانم گپ می زنم.
آیا شما هم مثل بعضی بازیگران که در نقش یا ژانری در ذهن مخاطبان ماندگار می شود، به ژانر خاصی تمایل دارید؟
نه اما به متن خیلی اهمیت می دهم. من از آن بازیگرانی هستم که از کلنجار رفتن با نقش خیلی استقبال می کنم. دوست دارم کاراکتری را مثلا از نمایشنامه های چخوف یا مرحوم اکبر رادی که پیچیده نویس هستند، کشف کنم. بازیگری دیگر هم ممکن است نقش های ساده‌تر را بپسندد اما من معمولا شخصیت های پیچیده و عمیق را می پسندم که سخت اجرا می شوند و مرا مدتی درگیر خود می کنند. دوست دارم شب از نگرانی نقش از خواب بیدار شوم و در این ناامیدی به نقش برسم و وقتی در حین این کلنجار رفتن ببا خودم به این که یک دیالوگ را باید چطور بگویم، برسم، مسلما لذت زیادی خواهم برد.
در سینما و تلویزیون ضعف فیلمنامه مهم ترین مشکل یا در مواردی توجیه برای ضعف کارهاست. در رادیو اگر چنین ضعفی باشد، کاملا نتیجه کار را تحت الشعاع قرار می دهد. زیرا مخاطب در این رسانه تنها و تنها با صدا سر و کار دارد. آیا در رادیو هم با چنین مشکلی رو به رو هستید؟
نوشتن اصولا کار بسیار سختی است. مگر ما چند نمایشنامه نویس مثل اکبر رادی داشته و داریم؟! نمی خواهم انتقاد کنم و بگویم نویسندگان ما کاربلد نیستند اما مسلم است که به دلیل بعضی مسائل، در سال های اخیر عمق و مفهوم متن ها کمتر شده است. شاید مقایسه آن ها با متن هایی دو دهه قبل این تفاوت را هرچه بیشتر مشخص می کند. شخصیت ها پردازی آن زمان درست تر بود. کاراکترها با هم چالش داشتند اما حالا نمی دانم چه علتی باعث ضعف متن ها و لاغرتر شدن آن ها شده است. من همیشه می گویم می توان یک انسان را در ۶۰۰ صفحه یا یک صفحه تعریف کرد. یک صفحه به سرعت خوانده می شود اما رمان ۶۰۰ صفحه ای که به جزئیات و روحیات انسان می پردازد، جذاب تر است. برای نوشتن باید وقت گذاشت و انرژی صرف کرد، مطالعه کرد و از اساتید کمک گرفت و نویسنده تربیت کرد.
تعدادی از برنامه خوب رادیو از جمله «جمعه ایرانی» در دوره مدیریت جدید از رادیو حذف شده اند. آن هایی که اتفاق برنامه های پرمخاطبی بودند و عمرشان به دهه های قبل می رسد. در تلویزیون هم موجی از برنامه سازی درباره نوستالوژی ها راه افتاده است. چرا ما در رادیو و تلویزیون همچنان وامدار گذشته هستیم و به آن می بالیم؟
پاسخ به این سوال سخت است اما به نظرم در آن دوره شاید فضای متفاوتی بر کارها حاکم بود. برنامه سازان رفاقت های بیشتری داشتند و انرژی بیشتری صرف کار می کردند.
معتقدید که رادیو هنوز جایگاه خود را حفظ کرده است؟
بله جایگاه خود را که حفظ کرده اما مسلما قدرت دهه ۴۰ را ندارد. رادیو آن دهه فرهیختگان زیادی داشت نه این که اکنون ندارد اما افرادی پخته و باتجربه در آن زمان با این رسانه همکاری می کردند. تکنیک و تجربه را هر دو با هم داشتند. هرچند جوان ها هم حالا سعی می کنند به این مرحله برسند.

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است