واکنش رییس مرکز هنرهای تجسمی به سخنان نماینده مجلس | پایگاه خبری صبا
امروز ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۰۲:۱۸

واکنش رییس مرکز هنرهای تجسمی به سخنان نماینده مجلس

رییس مرکز هنرهای تجسمی به سخنان پژمانفر درباره محرومیت دائمی هنرمندان انصرافی از جشنواره های فجر واکنش نشان داد.

به گزارش خبرگزاری صبا، هادی مظفری رییس مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در پست موقتی که در صفحه شخصی خود در فضای مجازی منتشر کرده است، نسبت به سخنان نصرالله پژمانفر سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس درباره محرومیت دائمی هنرمندان انصرافی از جشنواره های فجر، واکنش نشان داد.

مظفری نوشته است: «وقت بخیر آقای پژمانفر، من هم متولد مشهدم و هر بار که شما حرف زدید، شرمسار شدم و سرم را پایین انداختم، اما می دانید چرا این بار دارم برایتان می نویسم؟ صبور باشید!

آدمهای بزرگ و سنجیده، همیشه حرف نمی زنند. در مورد همه چیز، حرف نمی زنند. به وقت، حرف می زنند و درمورد چیزی که به آنها مرتبط است یا از آنها سوال شود!

کاش فقط حرف بزنید!مایلید نظرتان را قانون کنید و به دیگران ابلاغ کنید! به چه کسی؟ به هنرمندان که نظر شما را اجرا کنند؟ در روزهای سخت و پر از سوگ یک ملت که هنوز بچه های مسافران زیادی منتظر پاسخ دی ان ای بابا هستند و مردم روستاهای سیستان روی درخت نخل می روند تا آب، آوار، سیلاب آنها را نبلعد، شما حق دارید بگویید برای آینده «هنر» این مملکت و هنرمندانش چه نقشه ها در سر دارید!

جالب اینجاست که صبوری را تمرین نکردید و ناخواسته آنجه در دل دارید را بر زبان جاری می کنید.

آقای پژمانفر!

روزهای پیش، سخت ترین روزها بود برای یک ملت و اهالی فرهنگ و هنرش. روزهایی که به چشم دیدم با افتادن هواپیما،پلاسکوی دیگری فرو ریخت و عده ای آمدند تا آوار بردارند، تا سرهای سوگواری را در آغوش بگیرند، تا رشته های پاره شده را به هم بدوزند، تا خشم های کهنه ای را در سینه خودشان بشارند تا صدایش به نامحرمان نرسد.

مگر کار هنر چیزی است جز التیام زخم ها و مرهم روزهای سخت؟ این شب و روزها که پای همدلی هنرمندان رفت، کجا بودید که یک باره با نمک دان آمدید بر بالین زخم ها؟

مصیبت که بیاید، بغض می شود، بغض خالی نشود، خشم می شود و لا به لای مصیبت ها کم اند «آدم های بزرگ هایی» که دستشان را قلاب کنند دور کمر آنها که ماتم، کمرشان را خم کرده، از روی دو زانو بلندش کنند و بگویند توی سینه من گریه کن،سیر، گریه کن…

این روزها را به چشم دیده ام از بررگان هنر و دغدغه مندان فردای این خاک که خود کوه درداند اما مردانه ایستاده اند زیر ستون  خیمه هنر که نیفتد. که نریزد.

بیشترین و بدترین ناسزاها را به جان خریده اند که پاسبانی کنند از هنر سرزمینشان و میان این آوار پلاسکو وار، افتادن هواپیما و ریختن قول وقرارها، چه زیادند آدمهایی که کنار آوار ایستاده اند و با ریشخند، زخم زبانشان را به رخ می کشند که:

ما که گفته بودیم!

ما که می دانستیم!

و شما لابه لای این ریشخندهای لای آوار، کار نویی کردید و طرحی تازه درانداختید.

تهدید!

قانون دایمی!

ممنوع الکار شدن!

برای هنرمندان

هفته بعد!

آقای پژمانفر

این خاک، عزت دارد. آبرو دارد و هنرمندانش بس بزرگ اند و با عزت. آنهها در زمینی که شما انتخاب کرده اید، بازی نمی کنند.»

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است