قصه‌های فانتزی به روایت جناب فولکس! | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۵۲
یادداشتی از هادی اعتمادی‌مجد؛

قصه‌های فانتزی به روایت جناب فولکس!

هادی اعتمادی‌مجد معتقد است سریال «خانه پرتقالی» مجموعه‌ای جمع‌وجور و بی‌ادعاست که با جدی‌ترین مفاهیم امروزی، قصه‌پردازی می‌کند.

به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون صبا، سریال «خانه پرتقالی» به تهیه‌کنندگی غلامرضا بختیاری و کارگردانی علیرضا شاه‌رستم‌بیگ که از مدتی پیش روی آنتن شبکه دو سیما رفته، این روزها به قسمت‌های پایانی نزدیک می‌شود.

هادی اعتمادی‌مجد روزنامه‌نگار و فعال رسانه‌ای در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری صبا قرار داده، به تحلیل این اثر پرداخته است. در ادامه متن این یادداشت را می‌خوانید:

«سریال «خانه پرتقالی» که پخش آن از نیمه بهار در شبکه دوم سیما آغاز شده را می‌توان یک کمدی فانتزی با رگه‌هایی از گوشزدها و یادآوری‌های به‌جای اجتماعی دانست که قصه‌هایش در بستری آرام و غیرشعاری روایت می‌شود. ادعای زیادی ندارد و زبانش خودمانی است. مجموعه‌ای با نظر به فرهنگ سنتی زندگی ایرانی که گاه ناچار باید با چالش‌های زندگی مدرن دست‌وپنجه نرم کند و در این مسیر یا باید خود را آداپته کند یا در اصلاح مدرنیتی که در مواردی آزاردهنده می‌نماید، وارد عمل شود.

مثلا در هر قسمت شاهدیم که پدربزرگ خانواده (با بازی رضا فیاضی) به عنوان نماد زندگی سنتی، روی ادبیات خانواده حساسیت به خرج می‌دهد و تذکرهای دوستانه‌ای می‌دهد. تاکید روی ادبیات شفاهی درست به عنوان عادتی که متاسفانه امروز خیلی جدی مورد توجه نیست، در مواردی مثل وقتی پدربزرگ در مواجهه با اصطلاح «پیچوندن»، شکل محترمانه آن را به شکل «بررسی می‌کنم» توسط مادربزرگ می‌پذیرد یا «سرچ» گفتن دختر خانواده را ترجیحا با «جستجو» جایگزین می‌کند، قابل لمس است. جالب آن که در عین حال شاهدیم او پیژامه پوشیدن در منزل را رفتاری کاملا ایرانی ارزیابی می‌کند تا سازندگان از قِبَل آن شوخی خفیفی هم با سریال‌های روتین تلویزیون کنند که کاراکترها در خلوت خانه هم لباس رسمی می‌پوشند!

جان تولاک در کتاب «درام تلویزیونی» (نشر اداره کل پژوهش‌های سیما) می‌نویسد: «در کمدی موقعیت وقتی بخواهیم با عملِ کنار هم قرار دادن دو دیدگاه متفاوت، از تناقض‌ها و مقاومت‌های خاص پرده برداریم، این کار را باید با ایجاز و شوخ‌طبعی به انجام برسانیم».

در «خانه پرتقالی» به کارگردانی علیرضا شاه‌‌رستم و تهیه‌کنندگی غلامرضا بختیاری، می‌توان مصادیقی از این نظریه را درک کرد. به ویژه وقتی متوجه باشیم سازندگان سریال کوشیده‌اند جدی‌ترین مفاهیم و دغدغه‌های زندگی امروز از جمله بیکاری (نقش «فرشید») یا اهمیت فرزندآوری (تاکید روی حس گرم و بی‌غل‌وغش بچه‌ها در تاروپود روابط)، تسهیل ازدواج آسان و از روی آگاهی و شعور (خواستگارانی که برای عمه «فرناز» می‌آیند) و همچنین اختلاف طبقاتی (زوج «فرزانه» و «جمشید» و فرزندشان) را با زبانی غیرپیچیده و همه‌فهم، دستمایه قصه‌پردازی کنند.

کاراکتر «فرشید» (با بازی علیرضا شاه‌رستم) که بیکاری او همسرش «فرانک» را کلافه کرده، نمادی از مردان بی‌مسئولیتی است که بویی از تعهد نبرده‌اند و با غرق شدن در دنیای بازی‌های کامپیوتری، به جای تاهل، خود را یک گیمر بی‌خیال معرفی می‌کنند. اعتیاد چنین کاراکتری به بازی‌های کامپیوتری فی‌نفسه می‌تواند سرنوشتی تلخ را رقم بزند و به فروپاشی خانواده بینجامد، اما در «خانه پرتقالی» با ملزومات کمدی‌های این‌چنینی، رفتارهای او در آینه نقد تقبیح و تلاش می‌شود در موقعیت‌های متفاوت و متناقض مورد پرسش قرار گیرد تا به اصلاح برسد.

همچنین حضور خانواده «فرزانه» و «جمشید» در میانه قصه، به عنوان پولدارهای خانواده با جنسی از رفتارهایی که آشکارا بوی تضاد طبقاتی می‌دهد، ترفندی برای شناخت بهتر شرایط این دست افراد و جایگاه آنان در زندگی خانواده‌های ایرانی است.

از سوی دیگر، دُز فانتزی طوری چاشنی این سریال جمع‌وجور و آپارتمانی شده است تا از کسالت بار شدن اتمسفر بکاهد و هر بار با کاراکتر و ماجرایی جدید، اعضای خانواده را در موقعیت تازه‌ای به نظاره بنشیند. حالا این فانتزیِ نرم، لحظاتی در شنیده شدن صدای ذهن یک عضو خانواده توسط بقیه اعضا تبلور می‌یابد و گاه در عادت اغراق‌آمیز نقش پررنگ پرتقال در جمع «فرمایش»ها!

سازندگان البته این وجه فانتزی را به‌اندازه و با رعایت ملزومات چنین کمدی‌هایی به سریال تزریق کرده‌اند تا از ابعاد واقعیت‌گرایی داستان نیز غفلت نشود. فانتزی‌ای که از طراحی صحنه و لباس با تنوع رنگی بالا تا انتخاب میزانسنی صمیمی، در خدمت تقویت روایت است.

«فری خان» فولکس آبی خانواده که راوی قصه‌هاست، حضوری به‌اندازه دارد و بعضا نقش داور، همدم یا ناظر را بازی می‌کند. اصلا همین نام بامسما یعنی «خانه پرتقالی» هم خود دستاویزی برای شناساندن لطیف روحیات خانواده‌ای است که به قول پدربزرگ «پرتقال را یک جور سبک زندگی می‌دانند!» و «خانوادگی پرتقال‌خور» هستند! این نمادگرایی ساده در کنار تداعی رنگ چشم‌نوازش، وقتی ارزش بیشتری می‌یابد که بدانیم برخی پرتقال را نماد صبر و پرطاقتی یا اراده بسیار قوی می‌دانند و این مضامین در گستره روابط و مناسبات آدم‌های داستان به وضوح ریشه دارد.

در اتمسفر دلپذیر و دورهمی‌های ساده «خانه پرتقالی» می‌شود با سریال‌های جِم (دیالوگ‌های «غنچه») شوخی کرد یا گوشه چشمی طنز به شعر «نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم» ابتهاج در واگویه‌های پدربزرگ داشت!

سریالی نُقلی که حرف‌های شنیدنی و بزرگش را بی‌ادعا طرح می‌کند و چه بسا در سری‌های بعدی‌اش در همنشینی این خانواده بامزه، در ترویج فرهنگ اصیل ایرانی و ورود به زوایای تازه دیگر، گام‌های بهتری نیز بردارد.»

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است