سینما در حال رسیدن به بلوغ فکری است | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۴۸
آرش سنجابی؛ کارگردان «بازدم»  به «صبا» می‌گوید:

سینما در حال رسیدن به بلوغ فکری است

سینما در حال رسیدن به بلوغ فکری است که بفهمد فقط سینمای تجاری برای آن کارکرد ندارد و بخشی از فیلم‌ها شاید در زمان نمایش فروش آنچنانی نداشته باشند اما تغذیه‌کننده جریان اصلی سینما هستند

 «بازدم» به کارگردانی آرش سنجابی و تهیه‌کنندگی آناهیتا یارمحمدى با اقتباسی از رمان «بازدم» در سال۹۴ ساخته شد و قصه یک روز از زندگی کسرى را در سى‌و‌پنج‌سالگى روایت کرد. کسری که بورسیه گرفته و اینک در واپسین روزها به واکاوى هستى دردمندش نشسته است. جایى که در هم‌پیمایى همسان با رنج‌هایش، به مرگ هم‌زادش بهار رسیده. اما ریشه در جاى دیگری است؛ دیافراگم بیمارى که بازدم نمى‌تواند! به بهانه اکران این فیلم نسبتا پربازیگر و تجربی با آرش سنجابی؛ کارگردان آن به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

شما فارغ از سینما در تئاتر هم فعالیت خوبی دارید و تئاتر تجربی را دنبال می‌کنید، به چه علت در هر دو عرصه فضای تجربی را انتخاب کردید و مشخصاً در سینما به جای فعالیت در سینمای بدنه، با وجود مشکلات به حوزه تجربی ورود پیدا کردید؟
هر فردی برای انجام هر فعالیتی انگیزه‌ای دارد، آن انگیزه برای من کار تجربی بوده است. متاسفانه معنای تجربی در هنر ایران با معنای جهانی آن تفاوت دارد. به یاد می‌آورم عباس کیارستمی می‌گفت مهم‌ترین ستایشی که می‌شود از خود او کرد این است که لقب فیلمساز تجربی را به او داد. تجربه کردن یعنی در هر نقطه‌ای که قرار گرفتی، بتوانی یک قدم آن سینما یا هنر را جلو‌‌تر ببری. پیش از فیلم «بازدم» چندین کار تجربی انجام داده بودم و شاید مهم‌ترین آن‌ها فیلمی بود به نام «پارمیدا» که متاسفانه در شبکه نمایش خانگی عرضه شد و منتقدان در آن زمان بسیار بر آن تاختند که آیا اصلا این فیلم سینما است یا نه؟ اما سال‌ها بعد از آن کارهایی تولید می‌شود که رگه‌‌هایی از آن شهامتی که در فیلم «پارمیدا» وجود داشت در آن دیده می‌شود.

باتوجه به اتفاقاتی که برای فیلم قبلی‌تان افتاده بود باز هم ماندن در فضای هنر و تجربه را ترجیح دادید!
یکی از اتفاقات مهم تاریخ سینمای ما شکل‌گیری جریان هنر و تجربه است. من با این موضوع کاری ندارم که هنر و تجربه به کجا می‌رود و مخاطب آن چقدر است؟ به عقیده من اتفاقی که سبب شده دو واژه ستایشگر هنر و تجربه در کنار هم قرار بگیرند و سینمای هنر و تجربه‌شکل بگیرد بسیار مهم است. سینما در حال رسیدن به بلوغ فکری است که بفهمد فقط سینمای تجاری برای آن کارکرد ندارد و بخشی از فیلم‌ها شاید در زمان نمایش فروش آنچنانی نداشته باشند اما تغذیه‌کننده جریان اصلی سینما هستند. بودن بخشی از همین فیلم‌هاست که کمک می‌کند به بودن سینمای تجاری؛ من هرگز سینمای تجاری را انکار نمی‌کنم اما شاید در هیچ کجای دنیا ذائقه مخاطب سینما تا به این اندازه منحرف نشده باشد. ما در حال حاضر در چنین شرایطی هستیم. این‌که خوشحال می‌شوند یک فیلم در یک روز، یک‌میلیارد فروخت. ما باید برای این اتفاق دست بزنیم؟ فروش یک‌میلیاردی یک فیلم در یک روز اتفاق خوبی است و این یعنی مردم به سینما می‌روند، اما چند اثر به خاطر همان یک فیلم تباه می‌شوند؟ من پیش از شکل‌گیری گروه هنر و تجربه، دغدغه سینمای تجربی را داشتم و در آن فعالیت می‌کردم و بسیار از ایجاد جریان هنر و تجربه در سینمای ایران خوشحال بودم و حتی زمانی که اقدام به ساخت فیلم «بازدم» کردم می‌دانستم که هدف من و بازار آن سینمای هنر و تجربه است.

در فیلم سینمایی «بازدم» فیلمنامه‌تان را براساس یک اقتباس ادبی به نگارش درآوردید، باتوجه به این‌که در ایران اقتباس خیلی رواج ندارد و نمونه‌های موفقی نیز از آن نیست چطور شد به این سمت و سو رفتید؟
فارغ از فعالیت در عرصه سینما و تئاتر، من داستان‌‌نویس و مترجم نیز هستم. به‌جز «بازدم» کارهای دیگر من نیز اقتباس است. یا اقتباس از خودم یا ترجمه‌‌هایم و یا اقتباس از کارهای دیگران، اما به دو دلیل به سراغ اقتباس رفتم. اول این‌که سنت اقتباس بیش از پیش جا بیفتد و دوم این‌که شکافی که بین نویسنده و فیلمساز ایجاد شده تا حد ممکن کم شود. از زمانی که مسعود کیمیایی فیلم «خاک» را براساس اقتباسی از کتاب «آوسنه بابا سبحان» محمود دولت‌آبادی ساخت. این شکاف به پررنگ‌ترین شکل ممکن ایجاد شد. یک فیلم خوب با اقتباس از یک داستان بلند خوب ساخته می‌شود اما میان این دو اختلاف وجود دارد تا جایی که پس از گذشت چهل سال این اختلاف همچنان وجود دارد. این اتفاق نشان می‌دهد ما ظرفیت اقتباس از آثار یکدیگر را نداریم. این دو مسئله برای من بسیار مهم بود به همین علت امتیاز دو رمان «بگذارید میترا بخوابد» از کامران محمدی و «بازدم» از آناهیتا یارمحمدی را گرفتم که یکی از آن‌ها پس از ساخت در نمایش خانگی عرضه شد و دیگری «بازدم» است که این روزها در حال اکران است.

علت انتخاب رمان «بازدم» چه بود و چه چیزی سبب شد تا آن را برای اقتباس انتخاب کنید؟
جذابیت اولیه رمان «بازدم» برای من به این برمی‌گردد که اضمحلال و فروپاشی یک طبقه را نشان می‌داد. اولین بار که آن را خواندم به این فکر کردم چقدر شبیه یکی از رمان‌های موفقی است که قبلا خواندم و چقدر شکلش به آن نزدیک است و در زمان خوانش آن به این نتیجه رسیدم چقدر تصویر دارد و حس کردم می‌توان یک روز از زندگی انسانی را که به باختگی رسیده است روی پرده نشان داد.

از فیلم «خاک» مسعود کیمیایی و شکافی که معمولا میان نویسنده اثر و فیلمسازی که اقتباس می‌کند وجود دارد صحبت کردید. تا چه اندازه به متن رمان «بازدم» وفادار بودید؟
خانم یارمحمدی نویسنده این رمان در تمام طول فیلمبرداری حضور داشتند، به‌جز روز اول در زمان ضبط تمام سکانس‌‌ها حاضر بودند، نظارت داشتند و گاهی باهم بحث می‌کردیم مثلا درخصوص پایان‌بندی اثر باهم بسیار بحث و گفت‌وگو کردیم. از این تجربه ناراضی نیستم هر چند که در ادامه فعالیتم اگر قرار باشد دوباره اقتباس کنم ترجیح می‌دهم به سراغ آثاری بروم که دستم در اقتباس از آن‌ها باز‌‌تر است مثل کارهایی که خودم نوشتم یا ترجمه کردم.

برچسب یک فیلم تجربی روی «بازدم» نشسته، اما خودتان تا چه حد این تجربه را موفق دیدید؟
این فیلم دوسال‌ونیم پیش ساخته شد و برای من که پرکار هستم یعنی چهار یا پنج پروژه قبل‌تر، به همین سبب آن نزدیکی که فیلمساز بعد از پایان یک اثر و یا شوقی که برای اکران آن دارند را دیگر ندارم چرا که در این مدت یک فیلم دیگر ساختم و سه تئاتر به روی صحنه بردم و چند کار ادبی انجام دادم. اما در حافظه تاریخی خودم به نظرم به خروجی رسیدیم که تقریبا راضی‌کننده بود. قبل از ساخت هر کار به این فکر می‌کنید به‌دنبال چه دستاورد‌‌هایی هستید؟ من فکر می‌کنم به بخش زیادی از آن‌ها رسیدم. سینمای ایران، مخاطب و منتقد آن بسیار عجیب هستند. در تعریف مخاطب عام سینما به هنگام مواجهه با یک اثر دو عنوان فیلم خوب و بد وجود دارد. این عناوین برای سینمای تجربی که با صدمیلیون یک فیلم ساخته می‌شود و هالیوود که هزینه ساخت هر فیلم میلیون‌‌ها دلار است استفاده می‌شود و اصلا به این فکر نمی‌کنند ما در چه شرایطی فعالیت می‌کنیم. این نگاه عجیب است اما ما پذیرفتیم و داریم در همین وضعیت کار می‌کنیم.

بازخورد‌‌ها را چطور دیدید؟
بازخورد‌های بدی تا به امروز دریافت نکردیم، قرار است تازه جلسات نقد و بررسی اثر شروع شود و نمی‌دانم واکنش‌‌ها به چه شکل باشد اما من در وهله اول یک فیلم را برای دل خودم می‌سازم و این اثر در کل حدود ۶۰ یا ۷۰درصد توانسته مرا راضی کند.

«بازدم» یک فیلم تجربی است اما بازیگران آن اغلب در سینمای بدنه فعال بودند و جزو چهره‌های مخاطب‌پسند هستند، این در حالی است که در آثار تجربی معمولا انتخاب بازیگران به این شکل نیست. چطور شد که چنین ترکیبی را برای فیلم «بازدم» انتخاب کردید؟

برای انتخاب این بازیگران دو دلیل داشتم. از آن‌جایی که فیلم‌های ما کم‌هزینه است و با سرمایه کم ساخته می‌شوند ما نمی‌توانستیم ریسک کنیم و از نابازیگر استفاده کنیم. چرا که به‌رغم آن‌که در ذهن خیلی‌‌ها جا افتاده که استفاده از بازیگر چهره هزینه‌بر است اما استفاده از نابازیگر به‌مراتب هزینه‌‌ها را افزایش می‌دهد چرا که به تعداد روز‌های فیلمبرداری اضافه می‌کند و پروسه‌ای را که می‌توان در بیست روز به اتمام رساند، به چهل روز می‌رساند. این دلیل اول ما بود و به همین دلیل تصمیم گرفتیم برای به نتیجه رساندن هر چه زودتر روند تولید از بازیگران حرفه‌ای برای ایفای نقش‌های حتی کوتاه استفاده کنیم. دلیل دوم دوستی‌ای است که من با بازیگران دارم، من معمولا در بیشتر کارهایم از بازیگران چهره استفاده کردم این اتفاق به دلیل افزایش فروش نبوده است بلکه به این دلیل بوده که خود این بازیگران نیز دوست دارند هر از گاهی در یک اثر تجربی حضور پیدا کنند. در فیلم «اعترافات» نقش یک دختر افغان را به لیلا اوتادی سپردم و فکر می‌کنم یکی از نقاط عطف کارنامه کاری او باشد، چنانکه نقش بهنام تشکر در فیلم «بازدم» خیلی تفاوت داشت و او را در فضایی غیر از طنز می‌بینیم و بازی کنترل‌شده و خوبی ارائه کرده است. در کل بازیگر برای من به‌مثابه یک ابزار است در جهت پیشبرد یک هدف، همان‌طور که فضا و نور کارکرد و نقش مهمی در یک فیلم دارد بازیگر هم همان طور است.
ملیکا مومنی‌راد
 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است