هنر بینارشتهای در طبقهبندیها و تقسیمبندی ژنریک
حوزه هنر بسته به موضوع آن میتواند زیرمجموعه گونههایی قرار بگیرد که مورد
استفاده قرار میدهد اما آنچه بدیهی است اینکه زمانی دو یا چند رشته در مقام
تلفیق برمیآیند اما قرار میشود که در مقابل چشم بینندگانی بهصورت زنده به اجرا
دربیایند به هر ترتیب ذیل مقوله «هنر اجرایی»(پرفورمنسآرت) قرار میگیرند حال چه
میخواهد تلفیقی از موسیقی و ادبیات باشند یا موسیقی و نقاشی یا تلفیق هر ژانر
هنری دیگری.
هنر بداههپردازانه(ایمپروایز آرت) نیز مقولهای ست
که در همه این اجراها مورد بررسی قرار میگیرد و اهمیتش از آن روست که هیچ برنامهریزی
و استراتژی از پیش تعیینشدهای در هنگام اجرا وجود ندارد و بهعنوان مثال اگر
قرار است یک نقاش همزمان با نوازندگی یک پیانیست و یا یک نوازنده تار، در ابعاد
بزرگ یک نقاشی را بکشد، پیش از اجرای این برنامه نه نوازنده اعلام میکند که چه میخواهد
بنوازد و در چه گامی یا دستگاهی و نه نقاش بیان میکند و یا اصلا خودش میداند که
قرار است از چه تکنیک و طرح از پیش آمادهای اقدام به کشیدن نقاشیاش بکند،
بنابراین همه این برنامه تبدیل میشود به یک اجرای بداههپردازانه که میتواند
برای بینندگان و شنوندگان آن بسیار جذاب باشد. جذاب از آن رو که مخاطبان میتوانند
در روند تولید دو اثر هنری بهطور مجزا و یک اثر هنری که در خاتمه از ترکیب و
تلفیق این دو اثر درمجموع شکل میگیرد حضور داشته باشند و از تطور پروسه خلق اثر
هنری مطلع شود که این موضوع حتی برای هنرمندان نیز الهامبخش و ایدهانگیز خواهد
بود.
اما مرحله پیشرفتهتری از هنر اجرایی و یا هنر
بداههپردازانه وجود دارد که پا را از این هم فراتر میگذارد به این نحو که مخاطب
اثر نهتنها در جریان پروسه خلق آن اثر قرار میگیرد بلکه خود در پروسه طرح و خلق
آن اثر مشارکت هم میکند و میزان این مشارکت میتواند به نسبت ظرفیت پذیرش هنرمند
یا هنرمندان هنر اجرایی بین صفر تا ۱۰۰درصد اجرای آن اثر-و نه ایده- در نوسان
باشد. بهعنوان مثال نوازنده میتواند در زمانهای خاصی از حاضران در محل بخواهد
که یکصدا باهم یک لالایی را با یکدیگر و یا جداگانه زمزمه کنند و یا نقاش بهصورت
انتخابی و گروهی زغال و یا قلممو به دست مخاطبان بدهد تا قسمتی از تابلویش را
تکمیل کنند. در تقسیمبندیهای هنرهای مفهومی(کانسپچوال آرت) و یا هنرهای جدید
چنین اجراهایی ذیل مفهوم هنر تعاملی(اینتراکتیو آرت) قرار میگیرند. بیتردید هنر
تعاملی میتواند بسیاری از مناسبات استعلایی و تقابلهای خشک هنرمند-مخاطب را از
بین برده و جایگاه بسیار والاتری به مخاطب یک اثر هنری ببخشد و این میتواند
انگیزه بیشتری به مخاطبان برای حضور در محافل و مکانهایی بدهد که در آن چنین
آثاری قرار است به اجرا برسد چرا که دیگر قرار نیست هنرمند از منظر فرهیخته محض و
یا دانای کل با مخاطبش برخورد کند و مخاطب موسیقی و یا نقاشی و یا هر ژانر هنری
دیگری قرار نیست بهطور محض در صحنه منفعل و تماشاگر باشند و اینجا مخاطب خود نیز
تبدیل به پدیدآورنده اثر هنری میشود و طبیعتا لذت بیشتری از «در آن مکان بودن» میبرد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است