نوید گوهری؛ آهنگساز و رهبر ارکستر ایرانی است. وی مؤسس و مدیر
هنری فستیوال موسیقی معاصر تهران، مؤسس و مدیر کانون موسیقی معاصر و مؤسس، مدیر هنری
و رهبر ثابت ارکستر نیلپر در تهران است. اما بهانهای که برای گفتوگو به سراغ او
رفتهایم هیچیک از فعالیتهایی که ذکر آنها رفت، نبوده است. گوهری از دوسالونیم
گذشته پروژهای به اتفاق اعضای دیگر تعریف کرده است بهنام «موسیقی برای همه» که
با این پروژه سعی دارند موسیقی را از اشکال هنرمندانهاش خارج کرده و بهشکل
کاربردی آن به میان مردم عادی ببرند تا یک فرد غیرمتخصص در حوزه موسیقی هم بتواند
از مزایای فعالیت آماتوری در حوزه موسیقی برخوردار شود. آنها تاکنون برنامهها و
کارگاههای زیادی را در قالب این پروژه برگزار کردهاند. برگزاری کارگاههای «موسیقی
برای همه» در تهران، بابل، قزوین و گرمسار، همکاری با مراکز فرهنگی و آموزشی ازجمله:
موسسه پژوهشی کودکان دنیا، موسسه پژوهشی کودکان آسیا، کانون گردشگران جوان ایران، کمیته
ملی موزههای ایران(ایکوم)، جشنواره تئاتر عروسکی تهران-مبارک، فستیوال موسیقی معاصر
تهران، خانه هنر دهه۶۰، موسسه توانبخشی بزرگمهر و…، اجرای پروژه الواح پولادین با
همکاری سیفاله شکری و راهاندازی کمپین «صداهای اطراف ما» با همکاری فستیوال موسیقی
معاصر تهران، بخشی از فعالیتهایی است که در چهارچوب این پروژه انجام شده است.
اعضای مجموعه عبارتند از: نوید گوهری، سارا اکبری، نهال فرجادی، آرش فتاحی، طاهره هزاوه،
محمد مجد طاهری، نیلوفر ندایی، آنیتا واحدی، سلمان فرهادی و امیرحسین حیدری. با
نوید گوهری درخصوص فعالیتها و نحوه نگرش اعضای «موسیقی برای همه» به موسیقی، گفتوگو
کردهایم.
سابقهای که از شما در ذهن ما هست یکی فعالیت
در چهارچوب رهبر ارکستر نیلپر بود و دو دیگر برگزاری فستیوال موسیقی معاصر و
فعالیت آکادمیک در حوزه موسیقی کلاسیک و معاصر. حالا پروژه «موسیقی برای همه» را
ارائه کردهاید و در قالب ورکشاپها و اجرا در برخی محافل و مجامع در تلاش هستید
افراد غیرموزیسین را بهصورت دستهجمعی با موسیقی آشنا کنید. لطفا از شکلگیری
ایده تا رسیدن به این مرحله از پروژه بگویید.
پیشینه فعالیت من بهصورت جدی و آکادمیک در حوزه موسیقی
کلاسیک و معاصر است. درباره «موسیقی برای همه» آنچه ما درخصوصش فکر کردیم این بود
که موسیقی در طول تاریخ غیر از بحثهای هنری و زیباییشناسی، یک وسیله کاربردی و درواقع
یک ابزار برای اهداف مشخص دیگری بوده است و یکی از مهمترین و بلاواسطهترین ابزار
برای رسیدن به این اهداف هم بوده است. بهعنوان مثال ما موسیقی کار، موسیقی رزم،
بزم، نیایش و… داشتهایم و در آن شرایط اکثریت قریببهاتفاق آدمها از موسیقی
استفاده میکردند فارغ از اینکه بحث زیباییشناسی موسیقی چگونه رقم میخورده و
آیا افرادی که آواز میخواندند صدای خوبی داشته یا نداشتهاند یا درست ریتم را
اجرا میکردند یا نه؛ موضوع این بوده که موسیقی بهصورت بلاواسطه توسط آدمها بهشکل
کاربردی استفاده میشده و عملی به آن پرداخته میشده است اما از وقتی بحث زیبایی و
هنر در موسیقی پیش میآید، اندکی دایره استفاده مردم از موسیقی محدود و منحصر میشود
به آرتیستها و موزیسینهایی که بهطور تخصصی به موسیقی میپرداختند و مردم بهشکل
عام در جایگاه مخاطب موسیقی قرار میگرفتند. ما به این فکر کردیم که قاعدتا فارغ
از اینکه زیباییشناسی چقدر اهمیت دارد، میشود دوباره آرامآرام یادآوری کرد که
همه آدمها میتوانند از موسیقی استفاده کنند. البته در این حوزه هم بحثهای
آموزشی شکل میگیرد اما بهشکل ناخودآگاه. این ایده کلی و اولیه مجموعه «موسیقی
برای همه» بود. همیشه این توضیح را میدهم که این جریان اصلا متناقض یا نافی
جایگاه یا اهمیت موسیقی آکادمیک یا هنر موسیقی نیست چون خود من بهصورت تخصصی بهعنوان
یک رهبر ارکستر کار میکنم و هنر موسیقی برایم اهمیت دارد اما این ماجرا بسیار
عمومیتر بوده و برای این است که همه آدمها رابطه نزدیکتر و صمیمیتری با موسیقی
برقرار کنند. ما اعتقادمان بر این است که هر قدر آدمها بیشتر با موسیقی آشنا
شوند، بیشتر بنوازند و بیشتر با موسیقی ارتباط برقرار کنند قطعا باعث میشود از
سوی دیگر کیفیت اجرای آثار موسیقی بالاتر برود چون سطح سلیقهها و سطح توقعات از
آثار موسیقی بسیار بالا میرود. من نزدیک به ۱۳سال تدریس موسیقی کردهام ولی اکنون
نزدیک به چهار سال است دیگر تدریس نمیکنم دلیش هم این است که فکر میکنم حوزه
آموزش موسیقی ما مشکلات زیادی دارد و اکثرا به همه هنرجوها بهعنوان آدمهای متخصص
موسیقی نگاه میکنیم فارغ از اینکه آیا آن فرد قرار هست آیندهای در موسیقی داشته
باشد یا خیر. ما اصرار خیلی جدی داریم به همه کسانی که برای یادگرفتن موسیقی به ما
مراجعه میکنند بهصورت بسیار جدی و آکادمیک آموزش بدهیم و این کاملا باعث
ایجاد یک دوقطبی میشود؛ قطبی که کاملا از موسیقی زده میشوند، اعتمادبهنفسشان از
بین میرود، احساس میکنند اصلا برای این کار ساخته نشدهاند و تصمیم میگیرند که
دیگر هرگز در بقیه عمرشان سراغ موسیقی نروند. قطب و دسته دوم هم کسان دیگری هستند
که به هر حال موزیسین میشوند و فعالیت جدی موسیقی را دنبال میکنند. بنابراین
اکثریت قریب به اتفاق افراد همینگونه از موسیقی دور میشوند. زیاد میبینیم پدر و
مادرهایی که میگویند ما خود عاشق موسیقی بودیم ولی چون از ما گذشته، فرزاندانمان
را میخواهیم به سمت موسیقی بفرستیم؛ به نظر ما این رویکرد چندان درستی نیست؛
قاعدتا همه آدمها میتوانند از موسیقی بلاواسطه استفاده کنند. یعنی اصلا لزومی ندارد
که ما بخواهیم صرفا با دیدگاه زیباییشناسانه و هنری به موضوع نگاه کنیم. این ایده
کلی «موسیقی برای همه» بود.
نکتهای که از خلال همین توضیحهای شما مشخص میشود
این است که شاید «موسیقی برای همه» حرکتی باشد بهسمت شکلگیری یکسری آیینهای
مدرن و دوباره نقش موسیقی بهعنوان عنصری که کمک میکند فرد خودش را با جمع بهصورت
یک کلیت ارگانیک یکی ببیند. در بدو امر چقدر به این موضوع التفات داشتید و هدفتان
به این سمت و سو متمایل بود؟
میشود اینگونه نگاه کرد که در قرن بیستم رجعتی به گذشته
میکنند و به ایدهها و مفاهیم گذشته نگاهی نو میکنند. فکر میکنم «موسیقی برای
همه» هم بیشتر از آنکه نگاه مدرنی داشته باشد شاید یک بازنگری به چیزی است که
قبلا وجود داشته و بهصورت طبیعی و ارگانیک به آن پرداخته میشده است و ما صرفا در
حال بازتولیدش هستیم. ما در موسیقی نواحیمان از این جنس موسیقیهایی داریم که
بلاواسطه در زندگی آدمها تنیده شده است. ما روایتگرانی داشتیم که دورهگرد در
خیابانها میچرخیدهاند و داستان میخواندند. بعضی از آنها شبیه مهدکودک سیار
بودند چون پدر و مادرها میرفتند و به کارهایشان میرسیدند و بچهها را به این
نوازندگان دورهگرد میسپردند و اینها با ساز و آواز و قصه تعریف کردن وقت بچهها
را بهشکل فرهنگی پر میکردند. اگر دقت کنیم میبینیم که شاید بهلحاظ آواز و
موسیقی آنقدرها از نظر زیباییشناسی نشود اهمیتشان را سنجید اما اهمیتی که دارند
از نظر هویت فرهنگی و کارکردی است که در بطن زندگی آدمها بهصورت روتین دارند.
خیلی وقتها اساتید موسیقی مقامی و نواحی را میبینیم که موسیقی در زندگی اینها وجود
دارد و یک امر خیلی جدی برای آنهاست و بهعنوان هنر به آن نگاه نمیشود. به همین
دلیل مجموعه «موسیقی برای همه» اینطور نگاه میکند که موسیقیای که همیشه در همه
ابعاد زندگی ما بهعنوان یک ابزار و نه صرفا بهعنوان هنر، استفاده میشده است به
ما یادآوری شود؛ اهمیتش، کاربردش و…. شما وقتی بروشور یک آموزشگاه موسیقی را
نگاه میکنید جملههای شعاری همیشگی این است که «موسیقی برای بالا بردن اعتماد به
نفس خوب است!» یا «موسیقی برای تقویت حافظه مفید است» و… ولی شما هیچوقت اینها
را بهصورت کاربردی نمیبینید تا زمانی که شخصی یک نوازنده کاملا تخصصی یا یک
موزیسین شده باشد. در صورتی که ما اعتقاد داریم اگر همه آدمها این رابطه بلاواسطه
را با موسیقی برقرار بکنند و بهصورت کاربردی از آن استفاده کنند اتفاقا همه
چیزهایی که بهشکل شعاری در موسیقی وجود دارد را بهطور عملی میتوانند لمسش کنند.
حتی در دورههای گذشته آموزش موسیقی هم بهشکل عملی بوده است و صورت تئوریک نداشته
است یعنی بهجای آموزش نظری، فعالیت میکردند. ما هم درواقع فعالیت را جایگزین
آموزش کردهایم؛ به این معنا که در کارگاههایی که برگزار میکنیم اصرار داریم که
آدمها در هر سطح و سن و قشری که هستند شروع کنند به فعالیت موسیقی و ما به آنها
کمک میکنیم این فعالیت را انجام دهند و از طریق این فعالیت حالا دستآوردهای شخصی
خودشان را هم داشته باشند.
در یکی از اجراها که شاهد کار اعضای «موسیقی
برای همه» بودیم احساس کردیم که پیوند عمیقی میان کاری که شما میکنید و از جمع بهمثابه
یک ساز استفاده میکنید و همچنین استفاده از مفهوم صدا بهجای مفهوم موسیقی، با
مفاهیم موجود در موسیقی معاصر وجود دارد. خودتان این پیوند را چگونه دیدهاید و میبینید؟
طبیعتا بهخاطر اینکه رابطه بسیار نزدیکی با موسیقی معاصر
دارم، بهطور قطع میشود پیوندهایی را جستوجو و پیدا کرد، اما بهشخصه خیلی
اصراری ندارم که بگویم این فعالیتی در زمینه هنر موسیقی معاصر است، چون اصرار دارم
که «موسیقی برای همه» اصلا تاکید دارد خودش را از حوزه هنرمندانه موسیقی دور کند.
واقعیت این است که ما در این مجموعه با همان نگاهی که موسیقی چقدر برای همه میتواند
اهمیت داشته باشد دو سال پیش کمپینی را راهاندازی کردیم بهنام «صداهای اطراف ما»
و آدمها را توجه دادیم به اینکه به صداهای اطرافشان توجه و تمرکز کنند و آنها را
مثل یک ویدئو رکورد کرده و در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذارند. این پیوند
خیلی نزدیکی با موسیقی معاصر دارد چون موسیقی معاصر هم نقطه تمرکز و اهمیت اصلی را
بر مفهوم «صدا» میگذارد؛ بدون در نظر گرفتن هر معیار دیگری خود مفهوم صوت مهم میشود.
در این کمپین مسئله این بود که همه افراد در هر جایی که کار یا زندگی میکنند
صداهایی در اطرافشان وجود دارد که این صداها بخشی از هویت و شناختشان نسبت به
دنیایشان است. مثال بدویاش این است که بهمحض شنیدن صدای رعد و برق، انتظار بارش
باران را دارید بنابراین صدای رعد اهمیت اساسی در زندگی شما دارد و میتواند زندگیتان
را تحت تاثیر قرار دهد. این یکی از مجموعه کارهایی بود که در «موسیقی برای همه»
اتفاق افتاد. بخش دیگری از فعالیتهایی که ما معمولا در کارگاههای «موسیقی برای
همه» انجام میدهیم و باز بهصورت خیلی مستقیم با موسیقی معاصر در ارتباط است؛
پرداختن به موسیقیهای گرافیکی است. یعنی با استفاده از موسیقیهای گرافیکی بهصورت
بداهه آدمها را ترغیب کنیم که فعالیت موسیقی انجام دهند و از این طریق برایشان
کارگاه یا بازیهای طراحی میکنیم که به موسیقی بپردازند و میدانیم موسیقی
گرافیکی و موسیقی بداهه نقش بسیار مهمی در موسیقی معاصر بهخصوص از نیمه دوم قرن
بیستم ایفا کرده است. به همین دلیل ما هم سعی میکنیم از ابزارهایی که موسیقی
معاصر در اختیارمان قرار داده است استفاده کنیم ولی خیلی هم اصرار نمیکنیم این دو
حوزه را به هم پیوند بزنیم؛ آنجاهایی که به هم پیوند میخورند خیلی هم برای ما
جذاب است مثلا در دوره سوم فستیوال موسیقی معاصر «موسیقی برای همه» پروژهای بهنام
«الواح پولادین» را راهاندازی کرد که با همکاری سیفاله شکری که سازنده و احیاکننده
ساز هست، سازی که نمونهای از آن در موزه موسیقی هم هست احیا شد و نمونه دیگری از
آن را بازسازی کردیم که متشکل از ۴۸ لوح فولادی است. این الواح روی یک سازه چوبی
سوار میشوند؛ این ساز را عبدالقادر مراغی طراحی کرده است. در آن فستیوال با گروه
«موسیقی برای همه» روی دو نردبان چوبی الواح را سوار کردیم؛ در افتتاحیه آن را
ارائه کردیم و در طول فستیوال این سازه در اختیار آدمها بود و مردم میتوانستند
با کوبیدن و نواختن لوحهای فولادی موسیقی خودشان را بسازند؛ طبیعتا این ساز میتواند
در اختیار یک موزیسین یا آهنگساز قرار بگیرد و برخورد کاملا حرفهای و هنرمندانه
با آن بشود و از طرف دیگر میتواند در اختیار آدمهای معمولی قرار بگیرد و از آن
استفاده کنند. یعین دوره آموزشی این ساز را نباید گذرانده باشید. برای خود ما هم
جالب بود که سیفاله شکری اغلب سازهایی که احیا کرده است با همین نگرش بوده است؛
چنگهایی که از دوره باستان احیا شده با همین نگاه بوده است، خیلی ساده هستند و هر
کسی که اینها را در دست بگیرد چه بهلحاظ زیبایی صدا و چه از نظر راحتی ساز خیلی
آسان میتوانند با آن وقتشان را بگذرانند. بنابراین آنجاهایی که موسیقی معاصر و
«موسیقی برای همه» در یکدیگر میتنند میتوانند فعالیتهای مشترکی داشته باشند مثل
همین «الواح فولادی». جاهایی هم هست که کاملا باهم فاصله دارند و در دو حیطه مختلف
حرکت میکنند.
سهند آدمعارف
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است