سالن شماره دوی تماشاخانه پالیز این روزها میزبان نمایش «راز
بقا» نوشته على نورانى، سهیل کرمیار و امیر نجفى به کارگردانی صالح علویراد شده
است. در این نمایش که هر روز بهغیر از شنبهها ساعت ۱۸ و با مدتزمان یک ساعت روی
صحنه میرود، آذین آرمون، مهدى آذربخش، امیرحسین آینهورزانى، کیمیا الوانى، على پسیان،
مصطفى پوریوسف، على چاقوچى، سام دادخواه، رضا دشتکى، شایان دیلمقانى، پگاه زارعیان،
امید سلیمى، تارا صلاحى، فاطمه عباسى، محمد عبدالوند، فرزین فولادپنجه، دنا فیروزیا،
آرمیتا قبادى، مریم قاسمى، هدیه کازرونى، محمد گلمحمدنیا، پانیذ محمدى، کیوان محمدى،
پویان محمودى، على میرى، بنیامین میلان، سمیرا نجارى، عرفان نظریانپور، نریمان نیکنژاد
و ترانه یوسفى به ایفای نقش میپردازند.در خلاصه نمایش آمده است: «آیا ما همان چیزی
هستیم که از آن فرار میکنیم؟» به بهانه این اجرا با صالح علوىزاده؛ طراح و کارگردان
«راز بقا» گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
یکی از جذابیتهای نمایش «راز بقا» این است که
بهصورت اپیزودیک اجرا میشود اما درواقع داستانی درهمتنیده را روایت میکند و
بازیگران نمایش تغییری نمیکنند. ایده اولیه نمایش چگونه شکل گرفت؟
ایده اولیه از جایی شکل گرفت که من یک انیمیشن کوتاه بنام «El Empleo» به کارگردانی سانتیاگو
بو گراسو که به فارسی «استخدام» و «کارمندی» ترجمه شده است که در آن، نشان میداد
چگونه انسانها ابزار یکدیگر هستند و یک فیلم کوتاه بنام «Doodle Bug» به کارگردانی
کریستوفر نولان که به فارسی «حشره» ترجمه شده، را پشتسرهم دیدم. وقتی ایده اولیه
شکل گرفت، دریافتم دوستان و جوانان زیادی در اطرافم میشناسم که از نبودن کار،
ناراحت هستند. آنها را دور هم جمع کردم و داستان یکخطی نمایش و ایده اولیه را با
آنها در میان گذاشتم. سپس مهر یا آبانماه سال گذشته بود که تمرینها را آغاز
کردیم و کاملا گروهی و کارگاهی نمایش را پیش بردیم. پس از چند جلسه تمرین،
نویسندگان به کار اضافه شدند. البته اصرار داشتم که نویسندگان متفاوت باشند تا
زبان نمایش یک نفر نباشد بلکه زبان همه آدمهای نمایش باشد. سپس خودم بهعنوان
سرپرست تلاش کردم کار اعضای گروه را روتوش کنم تا به یک نمایش واحد برسیم.
بازیگران
چه نقشی در روند تولید متن داشتند؟
نویسندگان از بازیگران جدا بودند اما من سه نویسنده اصلیتر
داشتم و تمام بازیگران در گروه نویسندگان حضور داشتند. نمایش از چهار اپیزود اصلی
تشکیل شده است اما در جریان نمایش شاهد حضور تعداد زیادی اپیزود در لابهلای این
چهار بخش هستیم. این اپیزودها از میان ۱۵۰ اپیزود که هرس شدهاند، انتخاب شدهاند
تا به این نمایش رسیدیم.
در جریان نمایش شاهد پارودی مسائل متفاوتی از
جمله آثار مطرح سینمایی هستیم که شما برای این منظور، مدیوم تلویزیون را انتخاب
کردید که بازیگران نمایش در قاب تلویزیون قرار میگیرند و این وجوه را نشان میدهند.
چه شد به ایده استفاده از تلویزیون برای این پارودی رسیدید؟
اصولا ایده اولیه من درباره قضیه رسانه و تلویزیون بود.
چراکه معمولا برخی نکات در کنار هم قرار میگیرند. بهعنوانمثال وقتی میبینید در
دنیای امروز ما پدیدهای بهنام رسانه در ابعاد مختلف؛ چه تلویزیون و چه فضاهای
مجازی وجود دارد که همه از آن شکایت دارند اما بهشدت از آن استفاده میکنند، شرایط
کمنی غریب میشود چون انگار از چیزی شکایت داریم که خودمان آن را تشدید کردهایم.
یکی از دلایلی که بهسمت رسانه رفتم این مساله بود و همچنین بهدلیل وجود این
فضاها، ما به همهچیز واکنش نشان میدهیم؛ بهعنوانمثال کرمانشاه زلزله میآید و
ناگهان تا زمانیکه اتفاق دیگری رخ دهد، فضاهای مجازی پر از واکنش به این مساله میشود!
در«راز بقا» شاهد هستیم که بازیگران در نقشهای
بسیار زیاد و متفاوتی بازی میکنند. نقشها در جریان تمرین و اتود زدن برای
بازیگران انتخاب شد یا از ابتدا افرادی را برای نقشهای نسبتا اصلی انتخاب کرده
بودید؟
بخشی بر اساس اتود بهدست آمد و بخشی بسیار اتفاقی! ایده
اولیه من این بود که بازیگران نقشهای متفاوتی را بازی کنند که این نقشهای میتوانند
کوتاه یا بلندتر باشند. درنتیجه بر اساس این ایده بازیگران اتود میزدند تا به آنچه
در ذهنمان بود برسیم.
در موسیقی و صداسازی نمایش شاهد تلفیق صدای ضبطشده
و آوای بازیگران هستیم. همچنین صداسازیها و حرکات بازیگران بهشدت به هم مرتبط
هستند. چگونه این هماهنگی را میان بازیگران و موسیقی و اصوات نمایش بهوجود
آوردید؟
ما تمرینهای بسیار زیادی داشتیم تا هم بازیگران به نقشهای
متفاوتشان برسند و هم با موسیقی و صدا هماهنگ شوند. البته ابتدا قرار نبود از
صدای ضبطشده استفاده کنیم و میخواستیم گروه موسیقی و صدا، در کنار صحنه حضور
داشته باشند و بهصورت زنده موسیقی را اجرا کنند اما بهخاطر ساعت نسبتا نامناسب
اجرا، نتوانستیم از حضور گروه موسیقی در کنار خودمان استفاده کنیم چراکه از لحاظ
مالی نمیتوانستیم گروه موسیقی را کامل تامنی کنیم و اعضای گروه هم سر پروژههای
دیگری بودند که میتوانست برای آنها درآمد ثابت فراهم کند. واقعا نمیتوانستم از
اعضای گروه موسیقی بخواهم بهخاطر اجرای تئاتر ما، از آن درآمد خودشان در مدتزمان
اجرای نمایش، صرفنظر کنند. ناچار شدم این بخش را بهصورت پلیبک اجرا کنم. هرچند
با پلیبک ضدن صدا، بازیگرانی که در بخشهایی حرکات فرم انجام میدادند دچار
مشکلاتی شدند.
کارگردانی قبلی شما به سال گذشته بازمیگردد که
نمایش «ما سه نفر بودیم» را بههمراه پویان محمودی و پویا چوداریان روی صحنه بردید
که نمایشی مونولوگمحور بود اما در این اجرا، به اثری بسیار پربازیگر ورود کردهاید.
کمی درباره این تغییر سبک در شیوه اجرا و متن بگویید.
من در حال تجربه شیوههای متفاوت اجرا هستم. در زمان اجرای
«ما سه نفر»، خروجی خوبی از اجرا گرفتم و اتفاقا شاید سلیقه شخصی خود من به آن کار
نزدیکتر باشد اما تصمیم گرفتم این نوع اجرا را هم تجربه کنم. این روزها فضای حرفهای
با گذشته متفاوت است. فضای تئاتر حرفهای این است که گروه یک ماه تمرین کنند و سپس
نمایش را به اجرا برسانند که با این شیوه، هیچچیز به گروه اضافه نمیشود به همین
دلیل تصمیم گرفتم کاملا فضای کاریام را با وجود علاقهای که به آن فضای داشتم،
بشکنم.
البته در این نمایش هم شاهد مونولوگ هستیم و
بازیگران خود را در این قالب، روایت میکنند البته فضای «راز بقا» به گونهای
طراحی شده است که مخاطب در شرایطی که تئاتر میبیند، حس میکند در فضای تمرین گروه
هم قرار گرفته است و این وجه، بستر بهتری برای خودروایتگری میشود.
تمام بازیگران در تمام تئاترها، بخشی از خود را روایت میکنند
به همین دلیل در این نمایش همه ما جزئی از چیزی هستیم که آن را زیر سوال میبریم و
به همین دلیل بازیگران روی صحنه دغدغههای کاملا شخصی خود را در جریان نمایش روبه
مخاطبان میگویند. نکته جالب در این بخش این است که هر شب و با تغییر این دغدغهها،
گفتار مونولوگ بازیگران هم تغییر میکند. از سویی دیگر فضای تمرین که در جریان
نمایش شاهد آن هستیم، از علاقه شخصی من به فاصلهگذاری نشات میگیرد چون اعتقاد
دارم الان دوره اینکه یک نمایش را با شیوههای کلاسیک اجرا کنیم، نیست
در طراحی لباس شاهد حضور نوعی یونیفرم هستیم.
آیا این وجه بهخاطر چند نقش بازی کردن بازیگران در نظر گرفته شده است؟
در گپوگفتهایی که با سارا مژده؛ طراح لباس نمایش داشتیم،
به این نتیجه رسیدیم که چون بازیگران نمایش هم نقش اسباب و وسایل را بازی میکنند
و هم نقشهایی در نمایش دارند، برای بازیگران اصلی اپیزودهای طولانیتر المانهایی
طراحی شود که با استفاده از آنها به شخصیتها رنگ بدهیم اما لباس اصلی بازیگران،
بهصورت یونیفرمهای سیاه در نظر گرفته شود که در زمانی اندک، المانها را بپوشند
و روی صحنه حاضر شوند. از سویی دیگر رنگ مشکی استفاده شده در لباسها، بهنوعی
نماد تمرین هم هست. همچنین این نکته را به ذهن مخاطب منتقل میکند که تمام شخصیتهای
نمایش یکسان یک چیز واحد هستند که یک کار واحد انجام میدهند. همچنین نمیخواستم
در طراحی لباس هم نگاه کلاسیک وجود داشته باشد چون معتقد هستم دوره طراحیهای
کاملا رئالیستی به پایان رسیده است.
در «راز بقا» میبینیم که به اشیا شخصیت بخشیده
میشود و انسانها با حفظ نام خود، به ابزاری همچون در خانه، مبل و …. دیگر
انسانها تبدیل میشوند و بازیگران با حرکات فرم به شکل اشیای مختلف درمیآیند که
بار فانتزی نمایش را افزایش داده است. درباره شکلگیری این ایده بگویید.
این بخش به ایده اولیه برای اجرای «راز بقا» مربوط میشود؛ همه
ما کلیتی را تشکیل میدهیم که در بخشهایی از زندگی به وسیله و ابزاری برای دیگری
تبدیل میشویم و به همین ترتیب پیش میرویم، انسانها ابزار یکدیگر هستند و همه به
این اتفاق واقف هستند؛ البته من کمی ادبی تر و فانتزیتر این تراژدی را نشان دادم.
در یک اپیزود میبینیم یکی از بازیگران نقش در را بازی میکند و دیگری فردی است که
در میزند تا وارد خانه شود اما در اپیزود بعدی شاهد هستیم که بازیگری که نقش فرد
پشتدر را بازی میکرد، به مبل شخصیتی که نقش در را ایفا میکرد، تبدیل میشود! یکی
دیگر از کارکردهای حرکات فرم، تصویرسازی بود. بهقدری بازیگران این نقشها را باور
کردهاند که بهخوبی از پس آن برمیآیند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است