طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد! | پایگاه خبری صبا
امروز ۹ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۳۲

طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد!

لیلا سلمانی - دبیر تحریریه روزنامه

محمدعلی بهمنی؛ شاعری که رئیس شورای شعر دفتر موسیقی ارشاد نیز بود، استعفا داد؛ نمی‌خواست نشر نوشته‌‌های بدقواره‌ای که می‌خواهند به زور جامه فاخر هنر را بر اندامش کنند و به نام ترانه به خورد مخاطب خاص و عام بدهند، با اجازه او باشد.
خداحافظی او که شاگردی استادانی چون «مشیری» را کرده، تلنگری است به همه آنانی که بی‌هیچ معیار سنجش «هنری»‌ای اجازه تولید و نشر هر اثری را می‌دهند. سوای معیارهای اخلاقی و اجتماعی، آیا نباید ملاکی برای میزان کردن سطح فرهنگی و فاخر بودن اثر در دست داشت؟
این انتقاد تنها مختص موسیقی و شعر نیست. وادی هنر و فرهنگ به زیر انحصار بی‌هنران و غیرمتخصصان می‌رود و کسی هم نمی‌داند چه باید کرد!
به‌عنوان مثال چه چیزی باعث می‌شود که ناشری، یک شاهکار ادبی جهان را به دست مترجمی که حتی مسلط به قواعد و آیین نگارش زبان مادری خود نیست، بسپارد و ماحصل ترجمه‌ای فاقد ارزش ادبی و سراسر اشتباه فاحش نگارشی باشد؟ آیا صرف داشتن مدرک یعنی داشتن تخصص و سواد لازم و کافی؟!
یا زمانی را به یاد داریم که تنها زیبایی صورت ملاکی بود برای گرفتن نقش در عرصه سینما و تلویزیون بی‌آنکه بازیگر خوش‌چهره حتی الفبای بازیگری را بداند.
باید یادآور شوم که این نقد نه‌تنها مخالفتی با دادن فرصت به تازه‌کاران و نیروی جوانی که فوج‌فوج از دانشگاه‌‌ها فارغ‌التحصیل می‌شوند، ندارد بلکه به گونه‌ای در راستای حمایت از آنانی که از ذوق و هنر بی‌بهره نیستند برمی‌آید. مسئله سپردن کار به دست افراد ناکارآمد است که علاوه بر هدر دادن منابع ملی، سطح سلیقه مخاطبان را به طرز قابل توجهی پایین می‌آورد. در ابتدا این امید می‌رفت که مخاطب با عدم استقبال از فعالیت‌‌های سخیفی که زیر لوای هنرند، مانع گسترش این آثار بی‌کیفیت شود، اما صد افسوس که سیلاب گیشه‌گرایی و مقرون‌به‌صرفه بودن، هنرمندان و هنردوستان حقیقی را با خود غرق کرده و سطح سلیقه مخاطب را تنزل داده است. بررسی ابعاد این امر در این چند سطر نمی‌گنجد و نیاز به کنکاش گسترده‌ای دارد. اما آیا زمان آن نرسیده است که سرمایه و فرصت را در اختیار خوش‌ذوقان قرار دهیم تا علاوه بر بالا بردن کیفیت آثار هنری، جایگزینی راستین برای پیشکسوتان تربیت کنیم؟
مخلص کلام آن‌که:

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند

هزار نکته باریک‌تر ز مو این‌جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است