به گزارش واحد بازرگانی صبا، در این نوشته قصد داریم به معرفی کتاب بار هستی بپردازیم. بار هستی مهم ترین نوشته میلان کوندرا نویسنده برجسته اهل جمهوری چک است. با معرفی و نقد کتاب بار هستی همراه شوید.
رمان بار هستی، آخرین اثر میلان کوندرا، تفکر و کاوش درباره زندگی انسان و تنهایی او در جهان است، جهانی که در واقع «دامی» بیش نیست و بشر – مغرور و سرگردان – در ریسمانهای بههمتنیدهی آن تلاش میکند.
چگونه بار هستی را به دوش میکشیم؟ آیا «سنگینی» بار، هولانگیز و «سبکی» آن دلپذیر است؟ «بار هرچه سنگینتر باشد، زندگی ما به زمین نزدیکتر، واقعیتر و حقیقیتر است… در عوض، فقدان کامل بار موجب میشود که انسان از هوا سبکتر شود، به پرواز درآید، از زمین و انسان زمینی دور گردد به صورت یک موجود نیمهواقعی درآید و حرکاتش هم آزاد و هم بیمعنا شود.»
برداشت فلسفی و زبان نافذ کتاب، از همان آغاز خواننده را با مسائل بنیادی هستی بشر روبهرو میکند و به تفکر وا میدارد. شخصیتهای رمان با بیان احساسات، تفکرات و رویاهای خود، موقعیت انسان را در برابر چشمان ما به نمایش میگذارند و تلخکامیها و سرخوردگیهایش را مینمایانند. شخصیت جالب «توما»، عشق و حسادت «ترزا»، خیانت «ساپینا»، وفاداری «فرانز» و ظلم و جوری که مردم چکسلواکی در طی قرون تحمل کردهاند داستان را جذاب و خواننده را مسحور میکند. زمینه تاریخی رمان و بازتاب رویدادهای هجوم قوای شوروی به چکسلواکی در سال ۱۹۶۸، جذابیتی دوچندان به کتاب میبخشد و به اهمیت و کیفیت آن میافزاید. دید فلسفی، وسعت و غنای اندیشه و زبان شیوای نویسنده، از این کتاب اثری هنری میآفریند.
توما و ترزا شخصیتهای اصلی کتاباند. با این که توما بهترین جراح یکی از بیمارستانهای پراگ است و مایل نیست هیچ زنی به زندگیاش وارد شود، یک «رشته اتفاق ششگانه» او را به سوی ترزا – که به عنوان پیشخدمت رستوران در یک شهر کوچک کار میکند – میکشاند. در سراشیب لغزندهی «سنگینی» و به خاطر عشق ترزا – زنی که «جلوهی اتفاق مطلق» است – توما آزادی، حرفه و همه چیز خود را فدا میکند. ترزا با آرمانخواهی سادهدلانه و احساسات پاک و بیآلایش خود «ابطال تمام تضادها، ابطال دوگانگی تن و روان و حتی ابطال زمان» را طلب میکند و چون تحقق خواستههایش امکانپذیر نیست، رنج میبرد و رویاهای وحشتناک میبیند. این رویاها که بازتاب غم و اندوه بیپایان اوست، زندگی توما را دگرگون میسازد:
«اگر انفجارهای پیاپی کرهی زمین را تکان میداد. اگر هر روز میهنش توسط مهاجمان جدیدی تاراج میشد، اگر تمامی اهالی محله به جوخهی اعدام سپرده میشدند، همه اینها را به راحتی و سهولت بیشتری تحمل میکرد، راحتی و سهولتی که جرئت اعتراف به آن را نداشت. اما حزن ناشی از تنها یک رؤیای ترزا برایش تحمل ناپذیر بود.» |
«سابینا» – هنرمند نقاش و دوست توما – «زندگی را سبک» میخواهد و «هیچ چیز را زیباتر از به سوی نامعلوم رفتن نمیداند.» او از هرچه رنگ تعلق پذیرد گریزان است، نمیخواهد در صف بماند و در آن هم نخواهد ماند! و هیچوقت با این آدمها و با این کلمهها در صف نخواهد ماند! «فرانز» – روشنفکر چپگرا و دوست سابینا – شیفتهی وفاداری است و آن را مایهی وحدت زندگی تعریف میکند. او معتقد است که «وفا از والاترین پارساییهاست، که وفا به زندگی ما وحدت میبخشد، و بدون آن زندگی ما به صورت هزاران احساس ناپایدار پراکنده میشود.»
«کارنین» – سگی که توما به ترزا هدیه کرده است – ده سال در کنار آنها زندگی می کند و وقتی بیمار و در حال مرگ است با نگاهی که پرسشی «سیری ناپذیر» در خود دارد به ترزا خیره میشود و او میداند که «دیگر کسی هرگز او را بدین گونه نخواهد نگریست.» مرگ کارنین قلب خواننده را میفشارد و متأثرش میکند، زیرا برخلاف نظریهی «دکارت» – که حیوان را «ماشین جاندار» توصیف میکند – کوندرا توجه و علاقه به حیوانات را معیار «نیکی حقیقی انسان» میداند. وقتی «نیچه» یال و گردن اسبی را که شلاق میزنند، در آغوش میگیرد و به صدای بلند میگرید درواقع «برای دکارت طلب مغفرت» میکند. نویسندهی کتاب «این نیچه» را دوست دارد.
اگرچه شخصیتهای کتاب واقعی نیستند، از انسانهای واقعی، بهتر درک و احساس میشوند. کوندرا در توصیف قهرمانان خود مینویسد:
«شخصیتهای رمانی که نوشتهام، امکانات خود من هستند که تحقق یافتهاند. بدین سبب تمام آنان را هم دوست دارم و هم هراسانم میکنند. آنان، هرکدام از مرزی گذر کردهاند که من فقط آن را دور زدهام. آنچه مرا مجذوب میکند، مرزی است که از آن گذشتهام – مرزی که فراسوی آن خویشتن من وجود ندارد.» |
شخصیت در رمانهای کوندرا از پیش ساخته و پرداخته نشده است. او وقتی نوشتن رمانی را آغاز میکند، شخصیتهای آن را خوب نمیشناسد. «شخصیت، شبیهسازی از موجود زنده نیست، شخصیت، موجودی تخیلی است»، شخصیت، «منِ» تجربی است. کوندرا شخصیتهای رمانش را قدم به قدم در راهی پرماجرا که از پیش چندان شناخته نیست دنبال میکند و اندیشه و احساساتشان را زیر ذرهبین میگذارد: «در رمانهایی که نوشتهام، پی بردن به «منِ» مشخص به معنای درک ماهیت معمای وجودی او، با درک مفتاح رمز وجودی اوست. با نوشتن بار هستی، متوجه شدم که مفتاح رمز این یا آن شخصیت، از چند کلمهی کلیدی ترکیب شده است. این کلمهها برای ترزا عبارتاند از: تن، روان، سرگیجه، ضعف، عشق شاعرانه و بهشت.»
اولین ترجمه بار هستی توسط هرمز همایون پور و نشر گفتار در دهه ۶۰ به چاپ رسید و در حال حاضر توسط انتشارات قطره تجدید چاپ می شود. این ترجمه از روی ترجمه فرانسوی انجام شده است. عنوان اصلی کتاب “The Unbearable Lightness of Being” است و باید به صورت «سبکی تحمل ناپذیر هستی» ترجمه می شد. پرویز همایون پور در مقدمه کتاب دلیل انتخاب عنوان بار هستی را اینگونه شرح می دهد: «عنوان کتاب در اصل «سبکی تحملناپذیر هستی» بوده که اندیشه زیربنایی و درونمایهی بنیادی رمان است، ولی چون این عنوان تنها پس از مطالعه رمان مفهوم میگردد، بار هستی برگزیده شد که هم در زبان فارسی مأنوستر و مفهومتر است و هم درونمایهی اصلی کتاب را به خوبی نشان میدهد»
دو ترجمه دیگر این کتاب با عنوان «سبکی تحمل ناپذیر هستی» است. اولی ترجمه حسین کاظمی یزدی و انتشارات نیکو نشر و دومی ترجمه علی اسلامی و انتشارات گویا.
نکته جالب در مورد هر سه ترجمه این است که هیچکدام از زبان اصلی کتاب که «چکی» است ترجمه نشده اند و از ترجمه های فرانسوی و انگلیسی استفاده شده است.
برای خرید کتاب دست دوم بار هستی می توانید به وبسایت کتابلازم مراجعه کنید.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است