محمدرضا اصلانی: نوشتن فیلمنامه برایم بیشتر شبیه ریاضی است/ می‌خواستند حذفم کنند/ ۵ فیلم گمشده دیگر دارم | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۹:۲۳
ترجمه اختصاصی از صبا؛

محمدرضا اصلانی: نوشتن فیلمنامه برایم بیشتر شبیه ریاضی است/ می‌خواستند حذفم کنند/ ۵ فیلم گمشده دیگر دارم

محمدرضا اصلانی فیلمساز شناخته شده کشورمان درباره فیلم ترمیم شده «شطرنج باد» با نشریه «فیلم استیج» گفتگویی مفصل انجام داده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری صبا، محمدرضا اصلانی فیلمساز کهنه کار کشورمان روز ۲۸ اکتبر درباره فیلم تازه ترمیم شده «شطرنج باد» یک مصاحبه مفصل با نشریه سینمایی «فیلم استیج» انجام داده است که می توانید آن را اینجا بخوانید.

*فیلم استیج: می‌خواستم با گفتن اینکه «شطرنج باد» را اولین بار سال گذشته در جشنواره فیلم نیویورک دیدم شروع کنم و بگویم فیلم به کلی من را غافلگیر کرد، بنابراین این یک امتیاز محسوب می شود.

محمدرضا اصلانی: ممنون. بسیار خوشحالم که می بینم ما چگونه بین دو و حالا سه قاره مختلف در جهان به هم متصل شده ایم. در این دنیا مشکلات و تعارض های زیادی وجود دارد، اما حالا می‌توانیم از آن فاصله بگیریم و دور هم جمع شویم تا درباره یک فیلم بحث کنیم.

*فیلم استیج: فیلم شما پس‌زمینه‌ جذابی دارد، فیلم برای مدت کوتاهی در تهران اکران و چند سال بعد در جریان انقلاب توقیف شد. چه چیزی باعث شد که از حضور فیلم ترس داشته باشد؟

محمدرضا اصلانی: در زمان قبل از انقلاب فضا بسیار سیاسی شده بود. ژانر غالب آثار هنری، سبک عمومی و کلی تر رئالیسم اجتماعی بود. مدیران موسسات دولتی و خصوصی به دلیل این تعارضات بین دنیای هنری و تجاری به سختی هم رای و هم عقیده می شدند. در این سیستم سیاسی، ساختن فیلم با سبک و شیوه سینمایی خودم برای من آسان نبود.

من پنج فیلم دیگر هم داشتم که آنها را گم کردم، نه فقط فیلم «شطرنج باد». من به دنبال آن فیلم‌ها هستم و البته تنها کسی هم نیستم که آثارشان گم شده اند.

این فقط فیلم‌های من نبودند که آنها دنبال نابودی شان بودند، آنها می‌خواستند من هم نابود شوم. آنها می خواستند من را حذف کنند و من این مقاومت فرهنگی را در برابر آن جنبش انجام دادم، کار را با سخنرانی و تدریس ادامه دادم تا در صحنه بمانم.

*فیلم استیج: فیلم «شطرنج باد» شما بعد از نمایش اولیه اش به مدت چهار دهه مفقود شده بود تا اینکه پسرتان نگاتیو اصلی فیلم را در یک مغازه عتیقه فروشی در تهران پیدا کرد. وقتی فهمیدید فیلم تان پیدا شده است چه واکنشی داشتید؟

محمدرضا اصلانی: وقتی متوجه شدم فیلم پیدا شده است، این اتفاق معجزه آسا مرا یاد داستان یوسف و یعقوب پدرش انداخت. برای ما در ادبیات ایران و همینطور در عهد عتیق، یوسف مظهر زیبایی است. او برای چهل سال گم شد و پدرش نیز بینایی اش را از دست داد.

ما استعاره زیبایی درباره عطر و بوی یوسف برای این فیلم داریم. در ادبیات شعر ما نیز به این موضوع اشاره می شود که بوی یوسف چگونه بینایی و چشم پدرش را برگرداند. من وقتی دوباره فیلم را دیدم همین حس را داشتم.

*فیلم استیج: تجربه از سر گذراندن مراحل مرمت و کشف مجدد فیلم با این چشمان جدید چگونه بود؟ اکنون عقاید شما در مورد فیلم با احساسی که در مورد آن در سال ۱۹۷۶ داشتید چگونه است؟

محمدرضا اصلانی: فیلم وقتی به دنیا آمد برای من مثل یک بچه بود، حالا خودش به زندگی اش ادامه می دهد، به دنیای بیرون می رود و با دیگران گفتگوی خودش را انجام می دهد.

الان به عنوان یک سوم شخص فیلم را تماشا می کنم. در آن سال ها نظریاتم را درباره سینما مطرح کردم. آخرین فیلم بلند من «آتش سبز» ۱۲ یا ۱۵ سال پیش فیلمبرداری شد و کاملا با «شطرنج باد» متفاوت است و می‌توانید نظریه‌های من را در آن به صورت کاملا توسعه‌ یافته ببینید، اما به نوعی با گذشته نیز مرتبط است. دنیا باید اکنون درباره این فیلم و نسبت هر دو فیلم با هم حرف بزند.

*فیلم استیج: شما دکوپاژ «شطرنج باد» را به خودی خود یک بازی شطرنج توصیف کرده اید، چیزی کاملا متفاوت از دکوپاژهای رایج و مرسوم که انجام می شود. منحصر به فرد بودن این فیلمنامه چگونه به موفقیت فیلم کمک کرد؟

محمدرضا اصلانی: به عنوان یک شاعر، چیزهای زیادی می نوشتم و فیلمنامه های زیادی برای فیلمسازان دیگر هم نوشته ام. من تعداد زیادی فیلمنامه در کمد خود دارم. به عنوان یک نویسنده، فیلمنامه را نوعی دکوپاژ برای یک صحنه می دانم. فیلمنامه فقط برای آشکار کردن روایت نیست، این حرف به موضوع قصه مربوط نمی‌شود، بلکه به نحوه‌ی دید من از خود فیلم مربوط است اینکه چگونه باید صحنه به صحنه کات شود. من برای هر صحنه، فضا و اتمسفری را می نویسم. به جای نوشتن دیالوگ یا نوشتن روایت، فضا را می نویسم. برای من نوشتن فیلمنامه یک قیاس منطقی است، بیشتر ریاضی است تا اینکه نوعی داستان سرایی خطی باشد.

*فیلم استیج: این رویکرد شما حاکی از توجه به جزییاتی است که می توان در هر لحظه فیلم احساس کرد، این که چگونه همه چیز اینقدر با قاعده برنامه ریزی شده است. یکی از آن جزییات قابل توجه استفاده از نور شمع در فیلم است. می دانم که رسیدن به آن صحنه ها بسیار سخت بود، با این حال شما در مورد فیلمبرداری فیلم به این شکل مصمم بودید. چرا آن نور شمع برای شما بسیار مهم بود؟

محمدرضا اصلانی: در زمان وقوع داستان فیلم، هیچ آدم قدرتمندی وجود نداشت بنابراین به طور واقع بینانه، فیلم باید با نور شمع فیلمبرداری می شد. اما نکته اصلی برای من در مورد سایه ها و آنچه آنها پنهان می کنند، است. این نور که در فیلم است نوعی بیان سینمایی است، ابهام همه چیز را افزایش می دهد. هر چه این نورها هر لحظه آشکار می کنند، در همان لحظه چیزی را نیز پنهان می کنند. این موضوع اجازه می دهد که این مضامین ابهام و توطئه، به طور مداوم در وجود مخاطب طنین انداز شوند.

*فیلم استیج: یک نوع میل جنسی در سرتاسر فیلم نهفته است -چه شهوت، چه همجنس گرایی یا حتی سرکوب جنسی. چگونه می خواستید از تمایلات جنسی در کاوش این شخصیت ها و پویایی آنها استفاده کنید؟

محمدرضا اصلانی: تمایلات جنسی به نوعی در لایه زیرین فیلم وجود داشت، اما چیزی که می‌خواستم نشان دهم، شهوت جنسی (لیبیدو) قدرت به جای میل جنسی بود. هر شخصیت در این فیلم نمادی برای این جنبه شهوت جنسی از کل داستان است.

آن کاراکترها نمادهای این قدرت مربوط به لیبیدو و درگیری هایی هستند که ما بین این قدرت ها می بینیم. شهوت ابزاری است که آن شخصیت ها برای به دست آوردن قدرت از آن استفاده می کنند. از طریق این تمایلات جنسی- چه همجنس گرا یا دگرجنسگرا – این قطب های قدرت می خواهند جایگزین یکدیگر شوند یا بر تخت قدرت در نهایت بنشینند.

*فیلم استیج: در حالی که بسیاری از صحنه های «شطرنج باد» در داخل عمارت اتفاق می افتد، من همواره مجذوب چند صحنه بیرونی فیلم می شوم، جایی که ما گروه زنان را می بینیم که همه لباس ها و ظرف ها را می شویند و با یکدیگر گفتگو می کنند. این یک کنار هم گذاشتن زیبایی شناسانه با صحنه های داخلی است، چیزی که با نمای نهایی نفس گیر فیلم تقویت می شود. می خواستید از طریق آن مقایسه بین صحنه های داخلی و خارجی چه چیزی را منتقل کنید؟

محمدرضا اصلانی: فیلم سه بخش است. داستان اصلی در حدود سال ۱۹۱۵ پس از انقلاب مشروطه اتفاق می افتد. ما درک می کنیم که این دوره زمانی به لطف دکوراسیون خانه و از طریق شخصیت ها نشان داده می شود. بخش دوم، بیرون خانه با این زنان، در سال ۱۹۲۵ است جایی که پادشاه ایران خدمت سربازی را اجباری کرد. می‌دانیم آن تاریخ است چون یکی از این زنان توضیح می‌دهد که باید پسرش را برای انجام خدمت بفرستد. سپس آن صحنه پایانی در سال ۱۹۷۶ وجود دارد که در زمان فیلمبرداری فیلم بود. در هر بخش، ما مجبوریم فکر کنیم که گذشته است، در حالی که در واقع گذشته نیست، آینده است. همه این زمان ها با هم ترکیب شده اند؛ گذشته، آینده و حال در یک جدول زمانی قرار دارند. ما این تفاوت زمان را گم می کنیم زیرا هر کدام، حتی زمانی که در گذشته هستند، در حال بازی کردن در زمان حال هستند. آن شخصیت ها همیشه زمان حال را نشان می دهند.

«شطرنج باد» به کارگردانی و نویسندگی محمدرضا اصلانی محصول سال ۱۳۵۵ با بازی فخری خوروش، محمدعلی کشاورز و شهره آغداشلو است. این فیلم سال ۲۰۲۰ توسط سینماتک بولونیا با پشتیانی بنیاد فیلم مارتین اسکورسیزی و با کمک مالی بنیاد جرج لوکاس مرمت شد‌.

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است