«سنگبال»، روبه‌رویی با تراژدی‌های پرتکرار در خاورمیانه | پایگاه خبری صبا
امروز ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۳:۳۴
یادداشتی به قلم علیرضا رخشانی؛

«سنگبال»، روبه‌رویی با تراژدی‌های پرتکرار در خاورمیانه

یک فعال حقوق بشر در یادداشتی فیلم کوتاه «سنگبال» ساخته آمین صحرایی را تراژدی 12 دقیقه‌ای دانست که رسم روزگار را به مخاطب نشان می‌دهد.

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری صبا، علیرضا رخشانی فعال حقوق بشر در ترکیه و فارغ‌التحصیل علوم سیاسی از دانشگاه تهران در یادداشتی به بررسی فیلم کوتاه «سنگبال» اثر آمین صحرایی که این روزها در بسته فیلم کوتاه «شکست زمان» روی پرده سینماهای هنروتجربه است، پرداخت و این فیلم را نمایانگر اتفاقات روزمره در خاورمیانه دانست.

در این یادداشت می‌خوانیم: «فیلم «سنگبال» ساخته جدید فیلمساز جوان ایرانی خانم آمین صحرایی است. این فیلم کوتاه تنها در ۱۲ دقیقه مخاطب را با یکی از تراژدی‌های پرتکرار در تاریخ خاورمیانه روبه‌رو می‌کند. شخصیت اول داستان دخترک خرد سالی‌ست به نام مهتاب که همراه پدر و مادر و یک برادر و یا خواهر کوچکترش که در فیلم تنها صدای گریه‌اش را می‌شنویم در خانه‌ای مندرس در جنوب تهران زندگی می‌کنند. در زمان اتفاقات فیلم مادر مهتاب فرزند دیگری را نیز آبستن است. پدر خانواده یا همان محمود که بیشترین دیالوگ را در فیلم دارد و بیش از دیگر بازیگران در قاب دوربین حاضر است کتاب‌فروش بوده و پس از کسادی بازار نشریات کسبش از رونق افتاده و معتاد به مواد مخدر است. او می‌خواهد دختر خردسال خود را به یک هم‌زبان افغانستانی در غالب یک ازدواج بفروشد و مهتاب کوچک ما از این مساله مطلع گردیده به قصد رهایی با پرهایی که جمع نموده میل پرواز از محبس را دارد. این چکیده‌ای بود از داستان فیلم که با اینکه یک فیلم کوتاه است هرگز ریتم تندی ندارد هیچ اتفاقی به سرعت نمی‌افتید و به مخاطب اجازه می‌دهد در همان ۱۲ دقیقه با تمامی شخصیت‌ها آشنا شود و به تماشا نشسته و پس از اتمام این تراژدی چند دقیقه‌ای بیاندیشد که چرا رسم روزگار چنین است و به چرایی اینکه این اتفاقات همچنان به صورت روزمره در خاورمیانه رخ می‌دهد بیاندیشد.

در رابطه با ریتم فیلم می‌شود گفت که با اینکه زمان اندک بوده چنینش سکانس‌ها به گونه‌ای‌ست که اطلاعات مفهومی کاملا به بیننده منتقل می‌شود. به طور مثال علاقه مهتاب به جمع آوری پرها در چند ثانیه اول فیلم مشهود است که خود را با لباس سفید به زحمت می‌اندازد تا پری شناور بر روی آب را بردارد و سپس از دست پدر فرار کند و چون دوباره به چنگ پدر می‌افتد به جایی می‌گریزد که روشن است تنهایی خود را در آنجا می‌گذرانده و محل امنی برای ساخت کلکسیون پرهایش است. بنابراین ریتم منطقی فیلم در تمامی سکانس‌ها حفظ شده و چیزی که بیننده احساس کند، این یک شرایط فوق العاده است و یا یک اتفاق خیلی خاص در خانواده‌های کم توان اجتماعات خاورمیانه به چشم نمی‌خورد. همه چیز یک روز عادی در پستوهای اجتماع را گذارش می‌کند که به یک فاجعه می‌انجامد.

یکی از دردآورترین مفاهیمی که «سنگبال» می‌خواهد به مخاطب منتقل کند تلخی معامله یک انسان به تناسب وزن اوست. چون نگاه به جایگاه زن در سنت‌های جاری در این چند ۱۰ قرن اخیر کالاگونه بوده با کمیت‌های فیزیکی مانند وزن ارزشگذاری می‌شود. به گمانم این کوتاه‌ترین فیلم و داستانیست که توانسته مقوله تاریخی شیربها را به تصویر بکشد. اینکه بشر در خاورمیانه از کی چنین رسمی را اجرا می‌کرده مشخص نیست ولی قدیمی‌ترین سند قابل استناد در رابطه با شیربها متن قوانین حمورابی است که در مجموع ۱۹ بار نام شیربها به میان می‌رود.

می‌شود گفت اهمیت ساخت چنین فیلم‌هایی در این است که می‌تواند بیننده را با یکی از معمول‌ترین اتفاقات جاری در جامعه‌اش روبه‌رو کند و کراهت و زشتی آن را به تصویر بکشد. یقینا مخاطبان چنانچه بعد از مشاهده «سنگبال» در محفلی نام شیربها را بشنوند به گونه‌ای واقعی‌تر به معنای این واژه می‌اندیشند و دیگر این واژه در ذهن‌شان قرین جشن عروسی شادی نخواهد بود.

خلق نجیب به عنوان پرداخت‌کننده شیربها که یک افغانستانی‌ست نشان از شناخت دقیق نویسنده از فرهنگ کشورهای منطقه دارد چراکه در افغانستان پرداخت و دریافت شیربها یک رسم کاملا رایج در بین تمامی سطوح اجتماع است و به آن شیربها، ولول و یا تویانه می‌گویند و رواج این امر در جامعه افغانستان بسیار بیشتر از ایران زمین است.

یکی دیگر از تراژدی‌های نمایش داده شده در «سنگبال» کودک همسری‌ست. هر چند در این رابطه فیلم و کتاب بسیار در این منطقه نوشته و ساخته شده ولی در «سنگبال» هم به گونه عمیق نشان داده می‌شود. مادر مهتاب در فرصتی که ایجاد شده تا با نجیب سخن بگوید به این اشاره می‌کند که این کار معصیت است گویی او کاملا می‌داند قرار است چه بلایی بر سر دختر کوچکش بیایید. مخاطب تلخیه کودک همسری را از میمیک بازیگر نقش مادر مهتاب به خوبی درک می‌کند و تجسم او از اتفاقاتی که قرار است در آینده برای دخترش رخ دهد در چشمانش کاملا پیداست.

از دیگر نکته‌های «سنگبال» جای‌گذاری دقیق یک نابرابری حقوقی در یکی از سکانس‌هاست. آنجا که مادر مهتاب، نجیب و محمود را تهدید به شکایت می‌کند دیالوگ‌های محمود تلویحا نشان می‌دهد مردها می‌دانند که از نابرابری‌های حقوقی در خانواده چگونه بر علیه همسرشان استفاده کنند و آن نیز حق کفالت و حضانت فرزند است و پدر است که می‌داند چه چیزی برای فرزندش خوب است و چه چیز بد.

در رابطه با تشریح ارتباط یک پدر مستعصل و معتاد در «سنگبال» با دخترش کارگردان به خوبی ۲ نما از عطوفت پدرانه در بین آن‌همه خشم و سیاهی جایگذاری نموده که بیننده را متقاعد می‌نماید که محمود پدر واقعی مهتاب است و این ۲ خاطرات خوش نیز باهم داشته‌اند. یکی آن که چون دخترک به گوشه انباری خزیده و پدر که به قصد تنبیه در تعقیب اوست او را می‌یابد. پیش از قفل نمودن در بر روی مهتاب شمعی می‌افروزد که دختر کوچکش در تاریکی اتاقی که در آن محبوس شده دل نترکاند و نمای دوم زمانی‌ست که از نجیب می‌پرسد که چون مهتاب را به افغانستان ببرد آیا دیگر او را نخواهید دید!

فیلم با همه کوتاهی نکات جالبی را در خود نهفته که بیننده از دیدن‌شان به تعمل فرو می‌رود مانند دیالوگی از محمود که می‌گوید حالا که غذا هست نمی‌خورید. این بدان معنی است که فقر جاری در خانواده به گونه‌ای‌ست که حتی احتیاجات اولیه مانند غذا را نیز متاثر کرده و وجود غذا در سفره خانواده همیشگی نیست و بسیاری دیگر از این نکات که مجال ذکر آن در یک نقد اجمالی نیست.

در رابطه با ساخت فیلم نیز می‌توان گفت فیلم خوش ساختی‌ست. انتخاب خانه و کوچه‌های تنگ محلی که مهتاب در ابتدای فیلم به آن‌ها می‌گریزد ارتباط فرم و محتوا را حفظ کرده. انتخاب لباس‌ها کاملا با وقایع سطح زندگی خانواده محمود در تناسب است. انتخاب سنگ‌ها به دقت بوده و در نمای نخستین فیلم سنگ‌هایی که مهتاب از لباس سراسر سفید خود خارج می‌کند سیاه هستند حتی مچبندی که مهتاب به دست دارد نیز سفید است و این تضاد زیبایی‌ست. صد در صد اگر سنگ‌ها سفید و یا به رنگ دیگری بودند به فرم فیلم خدشه وارد می‌شد.

چون دخترک به انباری می‌گریزد مخاطب پوستر نیمه پاره‌ای را می‌بیند که تصویر مرحوم هدایت و فروغ فرخزاد را نشان می‌دهد که این با شخصیت‌سازی که برای محمود شده است که کتاب فروش بوده همخوانی دارد.

انتخاب قاب‌ها و فیلمبرداری کار هم با دقت انجام شده به طور مثال قاب انتخاب شده در انبار که انعکاس مهتاب (دخترک) را از داخل آینه‌ای شکسته نشان می‌دهد و شعله لرزان شمع نیز بخشی از این تصویر است به نزدیکی فرمِ اجرا و محتوای نمایش کمک بسیار کرده. گریم فیلم هم کاملا به نزدیکی فرم محتوا کمک کرده و همه شخصیت‌ها به گونه‌ای گریم شده‌اند که کاملا با دیگر بخش‌های میزانسن هم‌خوانی داشته باشند.

رنگ آمیزی فیلم یا به قول غربی‌ها کالر کارکشن در بسیاری از صحنه‌ها دقیق بوده ولی دارای ایراداتی نیز هست به طور مثال در صحنه‌ای که محمود تلاش می‌کند که ساندویچی را به مهتاب بخوراند. انتخاب رنگ صحنه باعث شده درختی که در گوشه حیات است به رنگی بسیار متفاوت از ماهیت طبیعی خود در بیاید که این می‌تواند نمره تصحیح رنگ را در یک فیلم واقعگرا و رئال کاهش دهد. موسیقی فیلم نیز که عموما پیانو و سازهای زهی است، زیباست و در هیج جا تناقضی با محتوای نمایش ندارد و انتخاب کورال‌ها در هنگام پریدن مهتاب صداگذاری صحیحی است.

در ارتباط با بازیگران نیز می‌توان گفت نقش آفرینی همگی نمره قابل قبولی دارد حتی بازیگر خردسال ولی درخشان‌ترین بازی مربوط به بازیگر نقش مادر مهتاب است.

در مجموع به عنوان یک فیلم کوتاه فرم و محتوا در تناسب قابل قبولی نسبت به یکدیگر قرار دارند. امیدوارم در آینده شاهد فیلم‌های دیگری نیز از آمین صحرایی باشیم و «سنگبال» نیز بتواند در فضای رسانه چه در خاورمیانه و چه در سطح جهانی نگاه مخاطبان را به تراژدی‌های روزمره جوامع کم برخوردار خاورمیانه جلب نماید و با توضیح دقیق و کوتاه از مفاهیمی مانند فقر، شیربها و کودک همسری کراهت این حقایق اجتماعی را به نمایش بگذارد تا رفته رفته شاهد کمرنگ شدن ظواهر این امورات در سطح جامعه باشیم.»

انتهای پیام/