عشق می‌تواند نجات‌دهنده باشد/ هر شعری در اولین برخورد تجربه‌ زیسته‌ شاعر است | پایگاه خبری صبا
امروز ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۱:۵۵
روجا چمنکار با صبا مطرح کرد:

عشق می‌تواند نجات‌دهنده باشد/ هر شعری در اولین برخورد تجربه‌ زیسته‌ شاعر است

روجا چمنکار درباره شعرهای کتاب «رمز عبور بر بال‌هایم» توضیح داد.

روجا چمنکار نویسنده و شاعر ایرانی در گفتگو با خبرنگار ادبیات خبرگزاری صبا درباره کتاب شعر «رمز عبور بر بال‌هایم» گفت: شعرهای مجموعه‌ «رمز عبور بر بال‌هایم» که انتشارات نگاه به تازگی آن را منتشر کرده است، مربوط به چهار – پنج سال اخیر است، یعنی این شعرها بعد از مجموعه‌ «دهان به دهان باد» که سال ۱۳۹۶ توسط نشر ثالث منتشر شد، نوشته شده‌اند.

این شاعر درباره منع الهام خود در سرودن شعر بیان کرد: منبع الهام من برای سرودن شعر، زندگی و تمام مخلفاتش است، به این معنا که بعد از سه دهه و اندی نوشتن مداوم، هر لحظه پدیده و تکانی در اطرافم ممکن است جرقه‌ای برای نوشتن در من ایجاد کند.

او درباره مفهوم عشق و کلمات به کار رفته در اشعار خود تصریح کرد: من معتقدم که عشق می‌تواند نجات‌دهنده باشد و این مساله همزمان لذتبخش‌ترین و دردناک‌ترین قسمت زندگی است. عشق یکی از تم‌های اصلی شعرهای من و لایه‌ رویی بسیاری از آن‌هاست. اما لایه‌های دیگری هم وجود دارند و این گاهی وقت‌ها بستگی به مخاطب دارد که چه برداشتی از شعر می‌کند. از اجتماعی‌ترین و یا سیاسی‌ترین شعرها گاهی می‌توان فقط برداشت عاشقانه کرد ولی برای خواننده‌ حرفه‌ای حتما واکاوی جهان یک شعر در پس استعاره‌ها، سمبل‌ها و تمامی هنجارگریزی‌ها به خوانش‌های متفاوتی منجر می‌شود و به نظر من خواندن و تفسیر شعرهای یک شاعر خود روندی خلاقانه است. ساده‌ترین کلمات در خود جادویی دارند که اگر آن جادو درک شود و در جای درست بنشیند به تصویر و یا جهانی فرای خود تبدیل می‌شوند. اینجاست که سادگی، پیش‌پا افتادگی نیست و در دسترس بودن، دم‌دستی بودن نیست، سهل گفتن، سهل انگاشتن نیست. درواقع سلاست کلمه را دریافتن و از آن به درستی در شعر بهره بردن و در پس آن پیچیدگی‌های زندگی و جهان را به گوش رساندن، ساده میسر نمی‌شود.

نویسنده مجموعه شعر «عاشقانه‌های ریخته روی میز» با اشاره به اینکه الگوی من در بیان جهانم به مخاطب، محدود به شاعری خاص نیست، اظهار کرد: در دوره‌های مختلف شعری‌ام تا به امروز، نویسندگان زیادی بر شیوه‌ نگریستن من به دنیا و نوشتن تاثیرگذار بوده‌اند. در نوجوانی فروغ فرخزاد، احمد شاملو و صادق هدایت بودند و بعدها شاعران سوررئال فرانسوی مانند آندره برتون یا مثلا نویسندگانی چون ویلیام فاکنر و رومن رولان.

او ادامه داد: الگوی من برای آفرینش شعر لزوما محدود به ادبیات نمی‌شود بلکه سینما هم به اندازه‌ ادبیات بر دنیای من تاثیرگذار بوده و هست. از بیان کلاسیک هالیوود و فیلم‌هایی مانند «کازابلانکا» یاد گرفتم که چگونه از مفهوم سینمایی میزانسن در اشعارم استفاده کنم. پرش‌های سینمایی ژان لوک گدار، الهام‌بخش حرکت بین فضاها در شعر من بود، همچنین فیلم‌های کریستف کیشلوفسکی به من آموخت که چگونه با کمک تصاویر، محیطی شاعرانه ایجاد کنم. از شیوه تدوین در فیلم‌های جیم جارموش برای ساختار برخی شعرهایم الهام گرفته‌ام و استفاده از نمادها و استعاره‌ها در فیلم‌های آلخاندرو خودورفسکی به من کمک کرد تا به نوعی اختصار بصری دست پیدا کنم.

نویسنده مجموعه شعر «راه رفتن روی بند» درباره استفاده از المان‌های بومی یا تجربه‌گرایی در شعر توضیح داد: در مورد المان‌های بومی باید بگویم که به هر حال مکان جغرافیایی و مکانی که من در آن رشد کرده‌ام بخشی از هویت من و در نتیجه بخشی از هویت شعری مرا ساخته است، اما در مورد تجربه‌گرایی، هر شعر در اولین برخورد، تجربه‌ زیسته‌ شاعرش است. این تجربه‌ زیسته اما فقط محدود به تجربه‌ شخصی و شکل‌گرفته در خلا نیست، بلکه شامل تمامی تجربه‌های فردی و اجتماعی‌ست، برای همین هر مخاطب می‌تواند تکه‌ای از خود را در یک شعر پیدا کند و از این رو با شعر ارتباط برقرار کند. با این تعریف، شعر من هم توامان مجموعه‌ای از تجربه‌های زیسته‌ به شدت شخصی و به شدت غیرشخصی و اجتماعی من است.

این شاعر در پاسخ به این سوال که چقدر سعی دارد قالب‌های شعری و محدودیت‌های بیان مسایل را بشکند، گفت: رسیدن به این نقطه یعنی نقطه‌ای که محدودیت و تکرارها شکسته می‌شود و حرف و کشف تازه‌ای پدید می‌آید، هم نتیجه‌ تلاش برای نو شدن نگاه شاعر به اطراف خود است و هم نتیجه‌ روند طبیعی و مستمر آزمون و خطا، مطالعه و رسیدن به شناخت واقعی تمامی قالب‌ها و چارچوب‌هاست. سعی و تلاش در این سطح، یکی از ارکان زندگی من به طور کلی و نه فقط به منظور نوشتن است، البته به طور کلی هم معتقدم فقط در این صورت است که می‌توان نام آفرینش شعری بر نوشته‌ای که از این توشه تغذیه می‌کند و خلق می‌شود، گذاشت و همین‌جاست که امضا و هویت شعری یک شاعر ساخته می‌شود. لحظه شروع شعر برای من یک لحظه شهودی است اما قطعا لحظه‌ای است که همه تجربیات شخصی و اجتماعی من از جمله آنچه خوانده و تماشا کرده‌ام، گردهم می‌آیند. روند شهودی به این معنا نیست که بنشینید و منتظر یک شعر یا الهام باشید بلکه این کار به آمادگی و تمرین از قبل نیاز دارد و پس از آن هم ویرایش و بازنویسی زیادی انجام می‌شود. در این مسیر به ذهن تربیت شده‌ای نیاز است تا بتواند هر آنچه در زندگی روزمره اتفاق می‌افتد را به شعر تبدیل کند.

روجا چمنکار در پایان درباره پرداختن به مسایل زنان، مخصوصا زنان داخل ایران در شعرهایش عنوان کرد: من هم بخشی از همین زنان هستم و حتی نیاز نیست موقع نوشتن به آن فکر کنم بلکه به عنوان یک زن این فضا و مسایل روزمره‌ ناشی از آن تاثیر مستقیمی بر زندگی و در نتیجه بر شعر من دارد و این تاثیر لایه‌ مهمی از دنیای ذهنی و عینی من و تن و رگ و پوست شعر من است، اما در عین حال من ورای جنسیت در شعرم به این مسایل اجتماعی نگاه می‌کنم؛ به فضایی که همه‌ ما چه زن و چه مرد در آن نفس می‌کشیم و با مسایلش مواجه‌ایم.

ندا زنگینه

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است