«عالیجناب» مردگان را خوشحال می‌کند یا زندگان را؟! | پایگاه خبری صبا
امروز ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۰۰:۲۱
سریالی که فوق العاده آغاز می شود اما...

«عالیجناب» مردگان را خوشحال می‌کند یا زندگان را؟!

درام سریال «عالیجناب» با بازی برایان کرانستون روایتی است که مردگان را بیشتر خوشحال می‌کند.

به گزارش خبرنگار سینمای جهان خبرگزاری صبا، برایان کرانستون برای اولین بار پس از پخش سریال «بریکینگ بد» شبکه «AMC» با مینی سریال شبکه شو تایم (Showtime) به نام «عالیجناب» (Your Honor) به تلویزیون بازگشته است. کرانستون در این سریال که سال ۲۰۲۰ در جهان پخش شد نقش قاضی اهل نیواورلئان را بازی می‌کند که پسر نوجوانش دچار یک دردسر ناگهانی شده و زندگی او دچار مخاطره می‌شود.

کرانستون ستاره سریال «عالیجناب» به ایفای نقش پدر خانواده عادت کرده و در قامت الگوی پدری که خانواده اش را نجات می‌دهد تبدیل به چهره شاخصی شده است. کلیشه ایفای نقش پدر خانواده توسط کرانستون از سریال شبکه فاکس با عنوان «دنیای مالکوم» (Malcolm in the Middle) آغاز شد و همین الگو در سریال بریکینگ بد (Breaking Bad) از ایفای پدری کمدی -رمانتیک اما نازل به تعریف درخشانی در قالب والتر وایت معلم شیمی دبیرستان تبدیل شد. کرانستون در «عالیجناب» نقش قاضی دلسوز نیواورلئانی، «مایکل دزیاتو» را ایفا می‌کند که یکسال پس از سالگرد غم انگیز همسرش، پسرش آدام (هانتر دوهان) یک فاجعه غیرمنتظره را تجربه می کند.

این مینی سریال جذاب توسط پیتر موفت (Peter Moffat) ساخته شده است. موفت سازنده سریال «آن‌شب» (The Night Of) تبحر عجیبی در آداپته کردن سریال‌های غیرآمریکایی دارد. سریال «آن شب» آداپته شده آمریکایی سریال «عدالت جنایی» (Criminal Justice) محصول انگلستان است و سریال «عالیجناب» ورسیون آمریکایی درام Kvodo است که برای سازگاری بیشتر، مکان رخدادها به نیواورلئان منتقل شده است.

«عالیجناب» در واپسین هفته‌های سال نود میلادی آغاز و در نخستین هفته‌های سال ۲۰۲۱ به پایان رسید و به سریال شاخص و ویژه‌ای تبدیل شد چون تیم تولید یعنی تهیه کنندگان اجرایی، علاوه بر موفت و کرانستون، شامل رابرت و میشل کینگ، سازندگان با استعداد سریال «همسر خوب» دور هم جمع شدند و این دورهمی حرفه‌ای‌ها به تولید سریال شاخصی منجر شد.

مجموعه ۱۰ قسمتی «عالیجناب»  مانند مینی سریال «آن شب» (The Night Of) شبکه HBO سیستم عدالت قضایی را به چالش می‌کشد. ما با پدر و پسری (مایکل و آدام) مواجه هستیم که وارد یک مارپیچ وحشتناکی از تصادفات و عواقب می‌شوند.

«آدام» (Hunter Doohan) پس از گذاشتن گُل مقابل فروشگاهی که آنجا مادرش از سوی سارقین مورد اصابت گلوله قرار گرفت، از سوی افراد مشکوکی مورد تعقیب قرار می‌گیرد. آدام هنگام دورشدن از محیط خطر دچار حمله آسم می‌شود. او به دنبال اسپری تنفسی خود زیر صندلی مسافر می گردد و در حالی که نگاهی به مسیر مقابلش ندارد، به موتورسیکلتی نوجوانی برخورد می‌کند. آدام پس از بازگشت به خانه به پدرش می گوید که چه اتفاقی افتاده است… .

آن چیزی که سبب می شود «عالیجناب» (Your Honor) از همان ابتدا سریال جذابی به نظر برسد، پرسشی است که از قسمت‌ ابتدایی مخاطب را رها نمی‌کند. آیا «مایکل دزیاتو» (Bryan Cranston) در مقام پدر و به عنوان قاضی و هم به عنوان یک شهروند، کار صحیحی انجام می‌دهد و پسر مجرمش را به مقامات قضایی تحویل می‌دهد؟ او فرزندش را تا اداره پلیس اسکورت می‌کند و حتی در طول مسیر توضیحات لازم را به او می‌دهد، اما وقتی به آنجا می‌رسند و «قاضی دزیاتو» پدر مقتول را می‌بیند، او را به عنوان رییس قدرتمند مافیای محلی شناسایی می‌کند.

وقتی پدر می فهمد نوجوان کشته شده پسر رییس مافیای محلی، جیمی بکستر (مایکل استولبرگ) است، تصمیم می گیرد پسرش را محافظت کند. قاضی متوجه می شود که تسلیم شدن پسرش مثل امضای حکم اعدام اوست. از آن مرحله به بعد، انتخاب صحیح چیست؟

«دزیاتو» باید از شر شواهد، از جمله اتومبیل خلاص شود و برای کمک به دوستش چارلی (عیسی ویتلاک جونیور) مراجعه می‌کند که عضو باند محلی است و کوفی جونز (لامار جانسون) برای این کار انتخاب می‌شود.

در طول سریال چندین نفر برای انجام این اشتباه قاضی عالی‌رتبه نیواورلئانی کشته می‌شوند و همچنان پرسش مطرح شده مخاطب از مایکل دزیاتو فراموش نمی‌شود! کم کم عطر و طعم خاصی از «بریکینگ بد» در متن روایت پدیدار می‌شود و در معرض همدردی، ریشه‌یابی و عللی برای قانون شکنی خواهیم بود.

«عالیجناب» همان چیزی است که می‌توان آن را یک تخته پنیر سوییسی نامید. پنیر خوبی که دارای حفره‌های فراوانی است که در نهایت این حفره ‎ها سبب چالش‌های فراوانی برای متن درام خواهد شد.

به عنوان نمونه از بارزترین و مضرترین حفره، شماره ۱ آغاز می‌کنیم. پیش فرض اصلی درام این است: اگر قاضی دزیاتو بداند که خانواده جنایتکار بکستر، شرورترین نیروی مافیایی در تمام نیواورلئان است، دستگاه‌های کلان پلیسی مثل  ATF تا FBI این موضوع را نمی‌دانند؟! فرض کنیم جیمی بکستر رهبر یک جوخه اعدام است، آیا راهکاری برای اجرای قانون درباره پسر آقای قاضی وجود ندارد؟! وقتی این پیش فرض در درام لحاظ نمی‌شود، والتر وایت پدرِ سریال «بریکینگ بد» (با هنرنمایی کرانستون) تبدیل به «هال ویلکرسون» پدرِ سریال «دنیای مالکوم» می‌شود که با گفتن دروغ‌های ساده در باتلاق‌های اخلاقی بزرگ فرو می‌رود.

به همین دلیل مایکل دزیاتو سریال «عالیجناب» در ادامه آن یک دروغگو بدون عمل و کاملاً بی کفایت در نابود کردن شواهد است. مایکل دزیاتو به عنوان یک قاضی باهوش هرگز از کنار دانشکده حقوق عبور نکرده، او به حقیقت و عدالت اعتقاد دارد، اما خواهان اجرای عدالت در مورد پسرش نیست! در این پنیر سوییسی، در ادامه اشتباهات دزیاتو حفره دیگری در درام کشف می‌شود. او قصد دارد که خودروی آدام را از درب منزل به یک قبرستان ماشینی برساند. چرا اینکار را خودش انجام نمی‌دهد و آنرا به کوفی جونز می‌سپارد؟! مگر خودروی مذکور توسط پلیس تحت تعقیب است؟!

سومین حفره مربوط به زمانی است که خودروی کوفی جونز (Lamar Johnson ) توسط پلیس توقیف می‌شود و باک موتور فرزند بکستر (Michael Stuhlbarg ) که زیر به خودرو چسبیده جدا می‌شود. مگر دزیاتو را در قسمت اول (در همان شب نخست رویداد) نمی‌بینیم که خودرو را به شکل عجیبی وارسی می‌کند؟

همسر قاضی دزیاتو در فروشگاه کوچک گنگسترنشین پایین شهر به دنبال چه خریدی مهمی بوده که در سرقت محلی کشته شده است؟! احتمالا برای خرید شیر در آنجا حضور نداشته است!

«عالیجناب» می‌خواهد کشف کند و باید قانع کننده باشد که عدالت برای آفریقایی- آمریکایی‌ تبارها خاص نیست و البته ممتاز بودن سفیدپوستان آمریکایی در سراسر سریال نمود دقیقی دارد. به عنوان مثال، آدام در خیابان‌های ناامن بخش نهم پایینی نیواورلئان رانندگی کند و با صورت خونی به زحمت مورد توجه پلیس قرار می‌گیرد اما کوفی وقتی با همین ماشین از آن منطقه عبورمی‌کند، واکنش و نتیجه متفاوت است و خیلی سریع دستگیر می‌شود.

اما درباره شخصیت آدم نیز چند پرسش مطرح است: در حالی که آدام دچار حمله آسم می‌شود، تصمیم می گیرد پسری را که زیر گرفته و غرق در خون است بگذارد تا بمیرد، آیا آدام مخوف‌تر از جیمی بکستر نیست؟!

آدام پس از تصادف به خانه می‌رسد، تلاش های شلخته ای را برای پنهان کردن حادثه انجام می دهد تا اینکه پدرش به او ملحق می‌شود. پدر برای محافظت از پسرش خیلی سریع به کارهای غیرقانونی ورود می‌کند. او یک قاضی دلسوز و با اخلاق است که روی نیمکت قضاوت آرزوی قلبی و  عمیق او خدمت به جامعه نیواورلئان است، اما مانند والتر وایت در «بریکینگ بد» به طرز عجیبی دچار چرخش شخصیتی می‌شود.

«عالیجناب» فوق العاده آغاز می‌شود اما در یک شیب بسیار لغزنده می‌افتد. مایکل متوجه می شود نوجوانی که آدام او را کشته است فرزند رئیس مافیا (مایکل استولبرگ) است که انتقام او متوقف نخواهد شد. هر طرحی که مایکل برای سرپوش گذاشتن روی جنایت انتخاب می‌کند به طرز چشمگیری اشتباه است و او دیگر مایکل دزیاتو نیست، بلکه والتر وایت است.

والتر وایت (برایان کرانستون) بریکینگ بد برای چرخش شخصیتی، از مراحل سخت مختلفی عبور می‌کند اما این قاضی ایالتی که مهمترین افسران پلیس‌ها و دادستان‌ها با او رابطه خوبی دارند، چرا ناگهان با دیدن جیمی بکستر دچار این چرخش می‌شود؟! از همه مهمتر این است که بکستر (Michael Stuhlbarg) قدرت مافیایی به اندازه تونی سوپرانو در سریال «سوپرانوز» (The Sopranos) را ندارد. تنها ویژگی این مافیا دست چندم این است که آدم‌کش منفعل سلاح به دست او را همراهی می‌کند که در حین جابجایی جسد اخاذ، مایکل دزیاتو فرصت حذف او را هم دارد.

نژادپرستی جاسازی شده سیستم عدالت وارد داستان می‌شود، موارد نژادی در «عالیجناب» در نقطه جوش قرار دارد و توسعه پیدا می‌کنند. پیتر موفت، یک انگلیسی سفیدپوست این نمایش را در نیواورلئان برپا می‌کند و همه شخصیت های اصلی آن سفیدپوست هستند، در حالی که در نیواورلئان حدود ۶۰٪ سیاه پوستان آفریقایی-آمریکایی هستند. افراد بلندپایه از مافیا و حافظان قانون سفید هستند و حتی یک قاضی سیاهپوست که سعی می‌کند رسیدگی به پرونده بکسترها را دنبال کند با توطئه‌ای از سوی اقلیت سفید مواجه شده و از دادرسی پرونده بازمی ماند. قاتلان مادر آدام و همسر مایکل سیاه هستند. اولین متهم دادگاه‌های دزیاتو، یک زن سیاه پوست که توسط یک پلیس سفیدپوست متهم شده است که در حالی که ماموران در حال جستجو در خانه او بودند، مواد مخدر را در بدن خود پنهان می‌کند.

طبقه بندی نژاد نکته اصلی است، پوشش مایکل شامل اعزام او از کُفی (که سیاه پوست است) برای اجرای یک طرح فرعی برای خلاص شدن از شر ماشین مورد اتهام، به قصد به دام انداختن یک شخصیت رنگین پوست اجرا می‌شود که دستگیری او بیانگر نحوه اداره پلیس محلی و  سیستم شکار حشره‌ای سیاهان است.

این داستان موفت سفیدپوست است که باید تعادلی سخاوتمندانه میان سیاهان و سفیدها برقرار کند. آنچه به نظر می رسد بیشتر مورد توجه موفت قرار گرفته مقایسه و تضاد مایکل و بکستر است. بکستر و مایکل در مسیرهای موازی پیش می روند: مایکل با اشتیاق ریشه‌های دروغ را محکم می‌کند و شواهد فیزیکی جرم خود را از میان می‌برد. بکستر می‌خواهد حداقل عدالت در مورد آنها اجرا شود، اما وقتی صحبت از پسران و تمایل آنها برای براندازی مسیر عدالت می‌شود، هر دو در یک کفه یکسان قرار می‌گیرند.

سریال «عالیجناب» علی رغم تمامی تعلیق‌هایش، بی منطق، بدفکر، از خودراضی در قسمت پایانی‌اش با یک طراحی بد در ترور فرزند خانواده بکستر به قتل فرزند خانواده دزیاتو می‌انجامد، همان فرجام مسیحی چشم در برابر چشم؟! (قسمت آخر را کرانستون کارگردانی می‌کند)

جینا بکستر (هوپ دیویس) در مونولوگی نادر به همسرش گوید: «اینجا نیواورلئان است، جیمی؛ گورها بالای سطح زمین هستند تا مردگان بشنوند که در مورد آنها زمزمه می شود.» و درام سریال «عالیجناب» روایتی است که مردگان را بیشتر خوشحال می‌کند.

«عالیجناب» بیش از حد در تنش سرمایه‌گذاری می‌کند و در مورد شفقت کمتر. روایت موفت سوالات اخلاقی را در تماشاگر برانگیخته می‌کند، اما این سوالات مهم در پیچش‌های مکرر داستانی پنهان می‌شود و سازندگان ناخواسته می‌خواهند، سوالات خود را در درون شخصیت ها پیدا کنید.

صداقت برجسته مایکل، به ضد خودش تبدیل می‌شود. او به عنوان یک مرد ناامید و در حال مرگ شروع به انتخابی فوق العاده برای محافظت از خانواده اش می کند، اما او تبدیل به سلطان جنایت می‌شود. هر انتخاب او را به سمت مسیری غیرقابل جبران سوق می‌دهد…

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است