به گزارش خبرنگار سینمایی صبا، محمد حدادی مدیر فیلمبرداری سینمای ایران دانشآموخته رشته سینما از دانشگاه هنر تهران و کمپ استعدادهای جشنواره برلین است.
در کارنامه او علاوه بر فیلمهای سینمایی، فیلمبرداری فیلمهای مستند موفقی چون رویاهای دم صبح، در جستجوی فریده، خانهای برای تو و … دیده میشود.
این فیلمبردار در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری صبا قرار داده است، به نقد و تحلیل جشنواره ملی فیلم فجر و سینمای مستند پرداخته است.
متن یادداشت به شرح زیر است:
«از زمانی که یادم میآید ماجرای حضور یا بیرون ماندن فیلمهای مستند از جشنوارهی فیلم فجر موضوع بحث بوده و هست. تقریباً هر سال هم با هر تغییری در بدنهی برگزارکنندگان جشنواره، شکل و کیفیت این حضور تغییر میکند یا به کلی منتفی میشود.
بیایید با خودمان صادق باشیم و اعتراف کنیم که جشنواره ملی فیلم فجر یک جشنوارهی کاملاً محلی (Local) ست و تاثیرگذاریاش در ایدهآلترین شکل ممکن تاثیر بر ترکیب اکران سال بعد سینماهاست.
چنین جشنوارهای واضح است که برای خودش وظیفهای در قبال جریانهای مستقل سینمایی قائل نیست و چنین توقعی هم از آن نامعقول است. سالهای سال است که با وجود ساختهشدن فیلمهای موفق زیادی (خارج از جریان اصلی) جای خالیِ جشنوارهای تازه که پذیرا و میزبان شایستهای برای سینمای مستقل و عمدتاً بینالمللی ایران باشد احساس میشود.
سینمای مستند ایران با تمام کاستیهایش (به خصوص در بخش توزیع و عرضهی بینالمللی) سالهاست که توانسته نمایندهی شایسته و قدرتمندی برای سینمایمان در جهان باشد.
بیراه نیست اگر بگوییم سینمای مستند، قلب گرم و تپنده و زایندهی سینمای ایران است. درستیِ این گزاره را میشود هم در موضوعات و جریانهایی دید که در تمام این سالها به سینمای داستانیمان پیشنهاد داده و هم در معرفی فیلمسازهایی که هر کدام با تجربهی ساخت فیلم مستند توانستهاند گامهای محکم و مهمی (حتی در جریان اصلی سینمایمان) بردارند.
حالا هر سال عدهای – از سر تعارف یا احساس وظیفه – سعی دارند برای سینمای مستند در اندام پیر و فرتوت جشنواره ملی فیلم فجر جایی پیدا کنند، غافل از اینکه انگار گروه خونیشان با هم جور نیست و فجر این عضو حیاتی را هِی پس میزند.
در این میان اصرار عدهای از مستندسازان برای حضور در جشنی که صندلیای برایشان در نظر نگرفته و هر بار به بهانههای مختلف به این بخش مهم از سینمای ایران بیاعتنایی و بیاحترامی میکند، عجیبتر و ناامیدکنندهتر است.
چرا فیلمسازی که از جشنواره سینما حقیقت (که به واقع معتبرترین جشنوارهی سینمایی ایران است) جایزه گرفته یا حتی حضور داشته، در حسرت سیمرغِ – قرضیِ – جشنوارهایست که حتی برای احترام هم فیلم او را در جدول نمایشاش برای اهالی رسانه نمیگنجاند؟ آیا گرفتن سیمرغ فجر از دست گروه داورانی که نیمیشان مستندساز نیستند و از جهان فیلم مستند فرسنگها دورند، معتبرتر از جوایزیست که کاربلدهای سینمای مستند در یک گروه داوری تخصصی رقماش میزنند؟
به ترکیبِ پنج فیلم نامزد شدهی امسال در بخش مستند فجر نگاه کنید: دو فیلم موفق در عرصهی جهانی (کودتای ۵۳ و خانه) که تمجید و جوایز معتبرترین جشنوارههای جهان را با خود دارند و سه فیلم شاخص دیگر (هجدههزار پا، ایساتیس و رویاهای خالکوبیشده) که هنوز سفرشان را در مجامع جهانی آغاز نکردهاند و یقین بدانید هر کدامشان به اندازهی تمام شانزده فیلم بخش سودای سیمرغ برای سینمایمان افتخار و اعتبار خواهند آورد.
حالا کیست که باید برای دیگری احترام قائل باشد؟ چه کسی باید خواهان باشد و چه کسی دارد به دیگری لطف میکند؟
دوستان مستندساز و تصمیمسازان سینمای مستند را دعوت میکنم به اینکه تعارف را کنار بگذارند و یکبار برای همیشه عطای جشنوارهی اُتیستیک و درخودماندهی فیلم فجر را به لقایش ببخشند؛ جشنوارهای که همه میدانند حتی جوایز بخش اصلیاش هم سالهاست که اعتبار مورد انتظار را ندارد و بعضی جوایز مهماش جایی بیرون از گروه داوریاش و بر اساس مصلحتها و ملاحظاتی غیرسینمایی مشخص میشود.
بیایید این استخوان در گلوی فجر را بیرون بکشیم تا همه نفس راحتی بکشند.»
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است