نقطه کانونی قصه و هدف «باخانمان» بازگشت به خانواده است | پایگاه خبری صبا
امروز ۹ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۱۲
یادداشتی به قلم رضا صائمی:

نقطه کانونی قصه و هدف «باخانمان» بازگشت به خانواده است

سیدرضا صائمی منتقد در یادداشتی به سریال «باخانمان» که این شب‌ها از شبکه سه در حال پخش است، پرداخته است.

به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون صبا، سیدرضا صائمی منتقد سینما و تلویزیون در یادداشتی به سریال «باخانمان» به کارگردانی برزو نیک نژاد و تهیه‌کنندگی زینب تقوایی که این روزها از شبکه سه سیما در حال پخش است، پرداخته است.

متن یادداشت به شرح زیر است:

«سریال «باخانمان» را می توان در ادامه کمدی های خانوادگی- اجتماعی برزو نیک نژاد دانست که مولفه های او در شخصیت پردازی و قصه گویی در این مجموعه هم قابل ردیابی است. با این حال او این بار قصه خود را در بستر تقابل ها و موقعیت های پارادوکسیکال قرار داده و عنصر کمیک قصه را هم از این وضعیت بیرون می کشد و صورت بندی می کند. مسعود شخصیت محوری قصه که در آستانه ازدواج قرار دارد، فرزند واقعی پدر و مادرش نیست و سعی می کند خانواده اصلی خود را پیدا کند.

عنصر جست و جوگری در اینجا به تعلیق آفرینی بیرونی قصه دامن می زند که با تعلیق درونی بخش دیگری از قصه، یعنی جایی که مسعود پس از مواجهه با پدر و مادر واقعی اش متوجه می شود که تفاوت بارزی با خانواده اش دارد، پیوند می خورد. در واقع عنصر تضاد در قصه «باخانمان»، هم بستری برای شکل گیری درام می شود و هم ظرفیتی برای خلق موقعیت های کمدی. اما آنچه فراتر از سویه های فرمی و روایی این تضاد ها و تعارض ها مهم است بهره برداری نیک نژاد از آنها جهت بازنمایی و خوانش نقادانه قصه اش چه از حیث روانشناسی و چه از منظر جامعه شناختی.

کشمکش ها و درگیری های درونی مسعود پس از مواجهه با خانواده اش و خودآگاهی نسبت به هویت واقعی اش روایتی روانشناسی از تجربه تضاد در ندگی انسان امروز است. این تضادهای درونی البته با تعارض های اجتماعی نیز تشدید شده و امکان نوعی روایت و گاه نقد جامعه شناختی را به کارگردان می دهد. از این رو «با خانمان» را فارغ از ضعف و قوت های نمایشی باید یک کمدی نقادانه نه صرفا سرگرمی ساز دانست که تلاش می کند بخشی از معضلات اجتماعی به ویژه در ارتباط با چالش های هویت و فردی و اجتماعی را به تصویر بکشد.

کانون این چالش را باید خانواده و مناسبات پرتلاطم آن جستجو کرد که دقیقا به دلیل برجسته شدن این سویه از قصه، امکان همذات پنداری مخاطب با شخصیت ای قصه و دغدغه ها و گرفتاری هایشان را وسعت بخشیده و به نظر می رسد نیک نژاد خواسته حرف اصلی اش را در همین موقعیت بزند. جایی که شاهد دوری یا دعوای اعضای خانواده از هم هستیم. کمرنگ شدن همبستگی های خانوادگی باعث کاهش دلبستگی های آنان به هم شده و احساس تنهایی به آدم ها هجوم آورده.

«باخانمان» حتی عنوان و نام سریال را هم در راستای توجه مخاطب به خانواده و کارکردهای عاطفی و معنوی آن، نشانه شناسی کرده و تلاش می کند با زبان کمیک ضمن تلطیف تلخ های آن، نه تنها دست به آسیب شناسی بزند که راه حلی برای برون رفت از بحران های جامعه امروز پیشنهاد دهد. در واقع «با خانمان» هم خانواده را بستر خلق کمدی خود قرار می دهد، هم نقد دراماتیک خود را در نسبت با آن صورت بندی می کند و هم در نهایت بازگشت به خانواده را به مثابه راه حل توصیه می کند.

«باخانمان» در عین اینکه به طرح جدی قصه یا به روایت قصه ای جدی می پردازد با بهره گیری از کمدی، آن را به قصه ای شیرین بدل می کند. درست مثل حسن پورشیرازی در مقام پدر خانواده و در نقش ناصرسینگ که در عین جدی بودن، شیرین هم هست. رگه هایی از کاراکتر آقا یدالله در فیلم «مهمان مامان» که یکی از ماندگارترین نقش آفرینی های پورشیرازی است را در اینجا هم می توان دید. مثلا اگر در مهمان مامان آپاراتچی و یک عاشق سینما بوده در اینجا به فیلم های هندی علاقه دارد و به همین خاطر به ناصر سینگ متاثر از جبارسینگ فیلم «شعله» معروف است. از آن سو آتیلا پسیانی در نقش عمو و یک فرش فروش به خوبی توانسته شمایل یک بازاری را ترسیم کرده و او هم شیرینی های خاص خودش را دارد که با چهره جدی اش درهم آمیخته و بر جذابیت نقش افزوده است.

یکی از امتیازهای مهم سریال «باخانمان» پرهیز از سکانس های طولانی و کشدار و تقطیع آنهاست که به ریتم تند روایت کمک کرده و به نوعی فرم را در خدمت بازنمایی محتویی قرار داده است. گویی نیک نژاد خواسته مدیوم تلویزیون را به سینما نزدیک کند و به نوعی تدوین سینمایی در یک سریال تلویزیونی را به کار ببندد.

جالب اینکه «باخانمان» را هم می توان یک کمدی اجتماعی دانست و هم نوعی اتوبیوگرافیک که محور قصه اش برمبنای جستجوی هویت فردی شکل می گیرد. از این رو با وجود اینکه می تواند گاه رگه هایی از فانتزی را به دلیل سویه کمیک بودن در آن پیدا کرد اما در نهایت «باخانمان» را باید کمدی در یک بستر رئالیستی دانست. در این کمدی رئالیستی گاه به فضاهایی سرک کشیده و با آن ها شوخی کرده که کمتر در سریالی تجربه شده بود؛ مثل ورود به دانشگاه و شوخی با هیات علمی اما در نهایت همچنان که از نام سریال هم پیداست، نقطه کانونی قصه و هدف آن خانواده و بازگشت به خانواده و گرم کردن کانون آن است که در این روزگار سرد شده.»

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است